کد درس: 2030202
هدف کلی: آشنایی با انقلاب اسلامی عوامل و مبانی
عنوان جزئی: وابستگی خاندان پهلوی به غرب
مدت‌زمان: 60 دقیقه

​​​​​​​
ثبت گزارش

وجه بیان:
ریشه‌های انقلاب اسلامی را می‌توان به سه عنوان: عدالت اجتماعی، احیای اندیشه‌های اسلامی و عدم وابستگی به قدرت‌های خارجی (استقلال) تقسیم‌بندی کرد. با توجه‌ به این ریشه‌ها می‌توان بی‌عدالتی اجتماعی در حکومت پهلوی را به‌عنوان یکی از عوامل انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار داد.

هدف شناختی:
با اهمیت، مفهوم، ابعاد و حدود استقلال و وابستگی از منظر سیاسی، اجتماعی آشنا می‌شود.
با ریشه‌های مفهوم استقلال در منابع دینی از قبیل قاعده نفی سبیل و ارتباط آن با مفاهیمی مانند عزت و اقتدار آشنا می‌شود.
با مصادیق وابستگی در حکومت پهلوی مانند جنگ ظفار، ماجرای بحرین، قدرت بی‌نظیر سفیر آمریکا در تصمیم‌گیری‌های مهم حکومتی آشنا می‌شود.
با مصادیق استقلال در زمان حاضر آشنا می‌شود.


هدف عاطفی:
نسبت به انقلاب، امام، شهدا از منظر استقلال احساس دِین می‌کند.
در مقایسه انقلاب اسلامی و حکومت پهلوی احساس عزت می‌کند و از وابستگی‌های زمان پهلوی به احساس انزجار می‌کند.


هدف رفتاری:
برای به‌دست‌آوردن استقلال حاضر است از راحتی زودگذر خود گذشت نماید.
کتاب‌هایی با موضوع استقلال و عدم وابستگی را مطالعه می‌کند.


جملات کلیدی:
مقام معظم رهبری: «به گمان من، یکی از بزرگ‌ترین جرائم و گناهان رژیم محمدرضا پهلوی، عبارت بود از اینکه این کشور را از لحاظ فنی، صنعتی و اقتصادی وابسته نگه داشت و وابسته‌تر کرد. سرنوشت یک کشور را در نانش، در گندمش، در سیلوی گندمش، در وسیله آرد کردن گندمش، در مواد غذایش و در همه چیزش، با خارج وابسته کرد». (بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان مورخ 09/02/1377 به آدرس farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=2885&nt=2&year=1377


کلیدواژه:
خاندان پهلوی ▪ وابستگی خاندان پهلوی ▪ کاپیتولاسیون ▪ مفهوم استقلال ▪ مصادیق استقلال ▪ استقلال سیاسی ▪ عزت ملی


سؤالاتی که ارائه این عنوان به آن‌ها پاسخ می‌دهد:
​​​​​​​​​​​​​​
استقلال و حدود و ثغور آن به چه شکل است؟
ریشه‌های مفهوم استقلال در منابع دینی چیست؟
مصادیق وابستگی در حکومت پهلوی چگونه بوده‌اند؟
استقلال در زمان حاضر به چگونه است؟

اهـــداف درس

ورود به بحث:
رسش درباره سؤالات کلیدی طرح بحث
بیان داستان‌هایی از تسلط آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم
حضور پایگاه‌های نظامی آمریکایی در کشورهای دیگر
استفاده از مصادیق روز
استفاده از داستان‌های مطرح‌شده در کتاب جانستان کابلستان


زمان و مکان پیشنهادی:
​​​​​​​​​​​​​​
مربیان عزیز می‌توانند زمان‌ها (اعیاد، وفیات و مناسبت‌های ملی) و مکان‌های خاصی (مانند حرم‌های ائمه و امامزادگان، گلزار شهدا و ...) را با توجه‌ به محتوای درس، غیر از فضای همیشگی جلسه در نظر بگیرند.
ایام پیروزی انقلاب اسلامی

روش های درس

​​منابـع پیشنهادی

توضیحات سودمنـد

امام خمینی در واکنش به لایحه کاپیتولاسیون:
«ای سران اسلام! به داد اسلام برسید (گریه حضار). ای علمای نجف! به داد اسلام برسید (گریه حضار). ای علمای قم! به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام (گریه شدید حضار). ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهور ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلامی! ای شاه ایران! به داد خودت برس. به داد همه ما برسید. ما زیر چکمه آمریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر؛ اما امروز سروکار ما با این خبیث‌هاست! با امریکاست. رئیس‌جمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است؛ دولت آمریکا بداند این مطلب را؛ ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران». (صحیفه امام، ج1، ص420)
مقام معظم رهبری: «سیاست وابسته و سوء تدبیر و ضعف نفس و استبداد در رژیم پهلوی و قاجار، در ظرف دویست سال، ایران را که روزی به برکت اسلام پرچم‌دار دانش جهان بود، به ویرانه‌ای محتاج بیگانگان و تحت سلطۀ آنان بدل ساخت؛ روستاها متروک، شهرها مصرف‌زده، مزارع بی‌ثمر، صنعت مونتاژ و مغزها معطل شدند» (پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی مورخ 10/03/1369 به آدرس farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=2316&nt=4&year=1369&tid=1194) 
رژیم پهلوی که بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط انگلیسی‌ها پایه‌ریزی شد؛ با وابستگی به بریتانیا روزبه‌روز بیشتر خود را در معرض سلطه آنها قرار میداد؛ ملکه پهلوی در رابطه ‌با عدم اختیار رضاخان در انتخاب فرماندهان نظامی کشور و نخست‌وزیر می‌گوید: “برای تعیین فرمانده قشون، افسران انگلیسی باید تصمیم می‌گرفتند و حکومت هم متابعت می‌کرد. محمدرضا هم در مورد خوش‌خدمتی‌های پدرش به اردشیر زاهدی می‌گوید: “پدر ما به منافع بریتانیای کبیر خدمات ارزنده‌ای کرد و با ایجاد حکومت مقتدر پهلوی جلوی حرکت اتحاد جماهیر شوروی به‌طرف هندوستان و خلیج‌فارس را گرفت و انقلابیون را سرکوب کرد. اردشیر زاهدی در رابطه ‌با نفوذ قدرت‌های بیگانه در روی کار آمدن محمدرضا پهلوی می‌گوید: “اصولاً اگر انگلستان و آمریکا نبودند. در همان شهریور ۱۳۲۰ که اعلی‌حضرت رضاشاه از کشور تبعید شدند، بساط سلطنت پهلوی جمع‌آوری می‌شد. همه می‌دانند که در جریان کنفرانس تهران استالین قضیه تشکیل جمهوری و حکومت مردمی را در ایران مطرح و خواستار برکناری اعلی‌حضرت شده و گفته بودند که صلاح نیست سرنوشت یک ملت کهن‌سال به دست یک جوان بی‌تجربه سپرده شود، اما چرچیل و روزولت، با نظر استالین مخالفت کرده و خواستار بقای سلطنت خانوادۀ پهلوی و پادشاهی اعلی‌حضرت محمدرضا شاه شده بودند و اگر پافشاری این دو رهبر غربی نبود در همان شهریور ۱۳۲۰ در ایران جمهوری اعلام می‌شد”. این نفوذ تا جایی بود که حسین فردوست در بخشی از خاطرات خود با اشاره به ملاقاتش با ترات رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و ناراحتی او از اینکه محمدرضا به رادیوهای آلمان گوش می‌کنند و از روی نقشه‌های آنها جنگ جهانی دوم را دنبال می‌کند، می‌گوید: “پس از بازگشت، جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و پرسید انگلیسی‌ها از کجا می‌دانند که من به رادیو گوش می‌دهم؟ فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و بگو محمدرضا نقشه‌ها را پاره کرد و به هیچ رادیویی هم گوش نخواهد کرد مگر رادیوهایی که ترات اجازه دهد”. یکی دیگر از عوامل نفوذ و وابستگی به انگلیس ارنست پرون بود که از مدرسه له روزه (Institut Le Rosey) سوئیس انگلیسی‌ها او را به‌عنوان خدمتکار محمدرضا قراردادند و در واقع جاسوسی بی‌بدیل بود که قدرت وسیعی در دربار داشت. فردوست درباره یکه‌تازی پرون برای اجرای نظرات انگلیس در خاطرات خود می‌گوید: “پرون آمرانه و با حالت تحکم به من می‌گفت تا به او محمدرضا بگویم و جملاتی از این ‌قبیل را به کار می‌برد و من می‌خواهم این کار بشود. پرون گاه حتی در حضور من نیز با چنین لحنی صحبت می‌کرد و اگر او موردی را نمی‌پذیرفت و می‌گفت: باید بکنی وگرنه نتایج آن را خواهی دید، محمدرضا برای اینکه از شر پرون خلاص شود و یا برای اینکه توهین بیشتری نشود می‌پذیرفت و علی‌رغم این توهین‌ها، همواره در مقابل پرون حالت تسلیم داشت.
علی امینی از رجال سیاسی دوملیتی که خود از جوانی عضو سیا بود؛ درباره دخالت آمریکایی‌ها در امور کشور می‌گوید: “شاه دل‌خوشی از هیچ‌کس نداشت و همیشه خارجی‌ها افرادی را به او تحمیل می‌کردند”. این در حالی بود که کمک‌های مالی آمریکا در زمان کندی هم با شرط انتصاب علی امینی به نخست‌وزیری صورت می‌گرفت و به گفته فریدون هویدا خود محمدرضا در حضور خبرنگاران خارجی به این امر اعتراف کرد. در همین زمینه نیز ملکه پهلوی می‌گوید: “آمریکا برای دادن کمک‌های اقتصادی شرط می‌گذاشت که باید فلان شخص بشود رئیس سازمان برنامه و بودجه، مثلاً ارتش ایران احتیاج به توپ و تانک داشت می‌گفتند می‌دهیم به‌شرط آنکه فلان کس بشود رئیس ارتش.
اردشیر زاهدی در مورد تصمیم‌گیری بیگانگان برای انتصابات دربار اشاره می‌کند: “انتصاب هویدا اگرچه ظاهراً اتفاقی صورت گرفت اما هویدا نخست‌وزیری بود که آمریکا و انگلستان و اسرائیل روی او توافق کرده بودند و به همین دلیل اعلی‌حضرت با آنکه چند بار کوشید تا هویدا را کنار بگذارد و من و اسدالله علم و هوشنگ انصاری را مأمور تشکیل کابینه نماید. موفق نشد.
 اما این بی‌هویتی اول‌شخص رژیم پهلوی به همین‌جا ختم نمی‌شود و سرانجام ارتشبد طوفانیان در خاطرات خود می‌نویسد: “سولیوان سفیر آمریکا و ژنرال هایزر (فرستاده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا) نزد شاه رفتند. من ایستادم تا آنها آمدند بیرون، فوراً به پیش‌خدمت گفتم: من می‌خواهم بروم پیش شاه و رفتم. پرسیدم چه شد؟ شاه گفت: این‌ها به ما تکلیف کرده‌اند که از کشور برویم. گفتم که تکلیف کرده‌اند به شما بروید برای چه؟ یعنی چه؟ شاه گفت: ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم، چرا اینها این کار را با من کردند؟
 علاوه بر شخص محمدرضا، مجموعه افراد دربار هم نه‌تنها از وابستگی مستثنا نبودند بلکه وابستگی هرچه بیشتر را نشان افتخار خود می‌دانستند و هر چه وابستگی بیشتر بود حوزه نفوذ و قدرت هم بیشتر می‌شد.
برای نمونه اسدالله علم سیاستمدار مورد علاقه انگلیسی‌ها بود که حتی از ملکه انگلیس لقب لرد را دریافت کرده بود و به این نوکری افتخار می‌کرد. آن‌قدر برای بریتانیا مهم بود که ملکه انگلیس در دیدار با محمدرضا از او می‌پرسد: «حال دوست ما جناب علم چطور است؟ و این سؤال همانند سؤالی که رئیس‌جمهور آمریکا از او درباره علی امینی می‌پرسید.»
محمدرضا از این‌که آمریکا مانند سال ۱۹۵۲ اقدامی برای بازگرداندن او به سلطنت انجام نمی‌دهد فوق‌العاده عصبانی بود و می‌گفت: من در طول سی‌وهفت سال سلطنت خودم هر کاری که آمریکایی‌ها گفتند انجام دادم و ثروت ایران را به کام شرکت‌های آمریکایی ریختم. به دستور آنها تحریم نفتی اعراب را شکستم و به اسرائیل نفت مجانی دادم، در جنگ ویتنام هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار فرماندهی نیروهای آمریکایی در ویتنام قراردادم و سوخت موردنیاز ارتش آمریکا را تأمین کردیم. در جنگ ظفار به دستور انگلستان ارتش ایران را به جنگ انقلابیون الظفار فرستادم و خلاصه به هر سازی که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها زدند، رقصیدم اما سرانجام آنها مرا مانند یک تفاله بی‌خاصیت از کشور بیرون انداختند (مقاله ردپای 60 سال خیانت و جنایت - روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332 از روزنامه کیهان مورخ 15 تیر 1393).