مفهومشناسی استقامت
«استقامت» در لغت، به معنای پایداری و ایستادن و مصدر باب استفعال است. این کلمه بهصورت مصدری (استقامت)، در قرآن نیامده است؛ اما به صورت¬های اسمفاعلی و فعلی آن مانند: «استقاموا»، «استقم»، «استقیموا»، «استقیما» و «یستقیم» در قرآن تکرار شده است.
در اصطلاح، استقامتی بر مدار دستورات الهی است که در آن هیچ اعوجاجی نباشد. استقامت در دین، به این است که در عقاید، اخلاق و کردار، انحرافی از جاده شریعت صورت نگیرد و به همین معنا است آنچه در آیه ۱۵۳ از سوره انعام آمده است: «أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ؛ و [بدانید] این است راه راست من. پس، از آن پیروی کنید». بهعبارتدیگر، معنای واژه استقامت، صبر در برابر سختیها، ستم ناپذیری و تسلیمنشدن در برابر جور و اجحاف، مقاومت و استواری در میدان مبارزه با نفس و تحمل مشکلات و مصائب، بر اساس شریعت است.
جایگاه و اهمیت استقامت
در فرهنگ دینی، استقامت از جایگاه و اهمیتی ویژه¬ای برخوردار است. ترغیب معنادار مؤمنان به استقامت در برابر دشمنان از ناحیه قرآن و روایات دینی، بیانگر اهمیت آن است؛ بهگونهای که بدون آن نمیتوان در کارزار درونی و بیرونی به پیروزی رسید. خدای متعال بارها از رسولان خود، از جمله از آخرین فرستاده خویش خواسته است که استقامت کنند. مهمترین علّت پیروزی یاران رسول خدا (ص) در میدانهای کارزار، مانند جنگ بدر، احد، خیبر و خندق، صبر و استقامت آنان بوده است.
خداوند در آیات فراوانی به استقامت فرمان داده و آثار بسیاری برای آن ذکر کرده است. فرمان الهی به استقامت رسول خدا (ص) و یاران ایشان، نشان از اهمیت آن دارد. دو نمونه این آیات عبارت است از:
۱. «فَاسْتَقِمْ کمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَک...؛ پس، همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن و همچنین کسانی که با تو بهسوی خدا آمدهاند، [باید استقامت کنند]» (هود - ۱۱۲)
۲. «فَلِذَلِک فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کمَا أُمِرْتَ؛ آنان را بهسوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنانکه مأمور شدهای، استقامت نما» (شوری - ۱۵)
استقامت رسول خدا (ص) در دعوت به اسلام
رسول خدا (ص) برای رساندن پیام الهی و تمامکردن حجت بر خلق، کوشش طاقتسوز و تلاش پایداری را انجام داد؛ بهطوری که دعوت حضرت سرفرازانه در برابر گردن کشان کفار قریش قرار گرفت و آنان برنامههای کفآلود خود را در تباهی دیدند. ازاینرو، بر آن شدند تا به پیامآور الهی و مؤمنان ضربه بزنند. به همین منظور، آنان را آماج تهمتهای گوناگون، استهزا، اذیت و شکنجههای سختی قرار دادند؛ تا آنجا که آیات متعددی در باره حالات رسول خدا (ص) هنگام استهزای کافران و فراخواندن آن حضرت به استقامت و بردباری نازل شد. قلب مبارک رسول خدا (ص) در برابر این سختیها به درد میآمد؛ اما به تکلیف خود عمل میکرد و در راه ادای تکلیف استقامت میورزید و یارانش نیز به پیروی از او استقامت میکردند؛ تا اینکه رسول خدا (ص) در سال دهم بعثت با ازدستدادن دو یار و همراه خویش (حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه (ع))، فشارهای کفار مکه را بیش از هر زمان دیگری احساس مینمودند. کفار قریش سعی کردند از فرصت فقدان بزرگترین حامیان پیامبر، بیشترین استفاده را برده و فشارهای بیشتری به آن حضرت وارد کنند. به همین جهت، رسول خدا (ص) و مسلمانان بیش از هر زمان دیگری، تحتفشار اذیت و تبلیغات حساب¬شده و غیرانسانی قریش قرار گرفتند. کفار قریش نخست دعوت پیامبر خدا (ص)، سپس شخص حضرت و بعد مؤمنان را هدف آماج حملات خود قرار دادند تا بتوانند، پیامبر و اسلام نوپا را از پا درآورده و پیروان او را پراکنده سازند. در این هنگام بود که سوره هود بر رسول خدا (ص) نازل شد و دستور داد که آن حضرت و یارانش به استقامت خود ادامه دهند.
از ابن عباس نقل شده است: «ما نَزَلَ علی رسولالله (ص) آیة کانَ أَشَدَّ عَلَیهِ و لا اَشقَ من آیة فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک؛ هیچ آیهای بر پیغمبر (ص) شدیدتر و دشوارتر از آیه «استقامت کن آنچنانکه دستور یافتهای و همچنین کسانی که با تو هستند»، نبود» (الامثل فی تفسیر کتابالله المنزل، ج ۶، ص۴۵۲). از آن حضرت پرسیدند که چرا بهیکباره موهای شما این مقدار سفید شد و نشانههای پیری در شما نمایان گشت؟ حضرت فرمود: «شَیبَتْنِی سورة هُود لمکان قوله فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک؛ سوره هود مرا پیر کرد به جهت این جمله که میفرماید: چنانکه امر شدهای، خودت و کسانی که با تو بازگشت کردهاند، استقامت نما» (وسائلالشیعه، ج ۶، ص ۱۷۲، ح ۷۶۵۹).
سخنان رسول خدا (ص) در باره استقامت، نشان از جایگاه رفیع استقامت و دشواری آن است. آیات قرآن در برخی موارد، شخص رسول خدا (ص) را مورد خطاب قرار داده و امر به پایداری نموده و گاهی یاران آن حضرت و در مواردی نیز از همه انسانها استقامت ایمانی را طلب کرده است. البته چنانکه از آیات قرآنی بر میآید، خداوند متعال از انبیای قبلی نیز خواسته است که در راه برپایی توحید استقامت کنند.
ضرورت استقامت امت اسلامی
در اینجا سؤالی مطرح میشود مبنی بر اینکه رسول خدا (ص)، اسوه استقامت بود و در راه تبلیغ و ارشاد، جنگ و جهاد، انجام تکالیف الهی و بالاخره در تمام بیست و سه سال زندگی پس از بعثت، پایداری نمود؛ اما چرا با نازلشدن آیه ۱۱۲ سوره هود، آن حضرت فرمود که این آیه مرا پیر کرد؛ درحالیکه مشابه این فرمان الهی در سوره شوری آیه ۱۵ نیز آمده بود؟ در پاسخ باید گفت: این بار سخن از «وَ مَنْ تابَ مَعَک» نیز بود. برایآنکه پیروزی، پیوسته باقی بماند، باید امّت پیامبر نیز استقامت کند و حضرت نگران این امر بود که امت او در مقابل این بار سنگین، مسئولیت شانه خالی نماید. این اصل مسلّم است که همیشه نگهداشتن و حفظ دستاوردهای پیروزی، مهمتر از بهدستآوردن آن است. ممکن است سربازانی با یورش برقآسا سنگری را فتح کنند؛ اما نگهداشتن آن سنگر، نتیجه کار آنان را مشخص میکند و از فتح آن، مهمتر است؛ بنابراین، در استقامت حضرت هیچ تردیدی وجود نداشت؛ اما ایشان نگران استقامت امت بود.
امام خمینی (ره) در این باره مینویسد که شیخ عارف کامل شاهآبادی - روحی فداه - فرمودند: «با اینکه این آیه شریفه در سوره شوری نیز وارد است، ولی بدون «وَ مَنْ تابَ مَعَک»، جهت اینکه حضرت سوره هود را اختصاص به ذکر دادند، برای آن است که خدای تعالی استقامت امّت را نیز از آن بزرگوار خواسته است و حضرت بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد، و الّا خود آن بزرگوار استقامت داشت؛ بلکه آن حضرت، مظهر اسم حکیم عدل است» (چهل حدیث، ص ۱۷۲).
سخنان رسول خدا (ص) بعد از نزول آیه، نشان از اهمیت استقامت امت است که بعد از نزول آیه «فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ»، حضرت به امّت خویش فرمود: «شَمَّرُوا شَمَّرُوا؛ (میزان الحکمة، ج ۳، ص ۲۶۴۲) یعنی دامن به کمر زنید، دامن به کمر زنید!» یعنی هنگام کار و تلاش بسیار است و جای هیچ سستی و کوتاهی نیست. ازآنپس، هرگز حضرت خندان دیده نشد. گاهی نیز بهصورت خصوصی از افراد می¬خواست تا مقاومت داشته باشند و میفرمود: «رَبِّی الله،ُ ثُمَّ اسْتَقِمْ»(میزان الحکمة، پیشین، ج ۳، ص ۲۶۴۲) یا میفرمود: «انَّ منْ وَرائکم أَیامَ الصَّبر، الصَّبرُ فیهنَّ کقَبض علی الجَمر» (المکتبة الإسلامیة، ج ۸، ص۴۲۶).
برخی از تفاسیر سخن رسول خدا (ص) را که فرمود آیه هود مرا پیر کرد، به جهت چهار دلیل و دستور مهمی دانستهاند که هر کدام بار سنگینی بر دوش انسان میگذارد و آن عبارت است از: استقامت، اخلاص، رهبری مؤمنان و عدم طغیان و تجاوز. بدون بهکاربستن این اصول، پیروزی بر دشمنانی که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کردهاند و از تمام وسایل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی بر ضدّ ما بهرهگیری میکنند، امکانپذیر نیست.
رسول خدا (ص)، الگوی تمامعیار استقامت است. ازاینرو، یاران آن حضرت نیز با الهام از او، در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و تبلیغی، استقامتهای فوقالعادهای از خود بروز دادند. حضرت علی (ع) در خطبه ۵۶ نهجالبلاغه از مجاهدتهای مخلصانه صحابه و استقامت و بردباری آنان در برابر ناراحتیها و جهاد سخن گفته است.
عرصههای استقامت پیامبر (ص) و اصحاب ایشان
۱. عرصه اقتصادی
شعب ابوطالب، جلوهگاه استقامت حیرتانگیز اقتصادی رسول خدا (ص) و بنیهاشم است. قریش در عرصههای سیاسی شکست خورد و نتوانست مهاجران به حبشه را برگرداند و از طرفی نیز با مهاجرت عدهای از مسلمانان به حبشه، تعداد مسلمانان در مکه کم شده و فشار قریش بر مسلمانان زیادتر گشت و قریش ضمن فشارهای روحی و روانی و آزار و اذیتهای فیزیکی، دست به طرح محاصره اقتصادی باهدف ضربهزدن نهایی به بنیهاشم زد. حضرت ابوطالب برای حفاظت از رسول خدا (ص) و پایین آوردن فشار قریش، بنیهاشم و بنی عبدالمطلب را در شعب جمع کرد. از نظر اقتصادی، بنیهاشم آن قدر در تنگنا بودند که گاهی مواقع از گیاهان و برگ درختان استفاده میکردند و ناله جانکاه فرزندان بنیهاشم از بیرون شعب شنیده میشد؛ اما با استقامت، فشارهای اقتصادی قریش را تحمل نمودند و بدینسان، محاصره اقتصادی قریش را به شکست کشانیدند.
۲. عرصه نظامی
قریش در تمام جنگهایی که بر ضدّ رسول خدا (ص) به راه انداخت، توانست همپیمانان خودش را نیز با خود همراه سازد و یورشهای سنگینی را به مدینه انجام دهد. تعداد نفرات و تجهیزات نظامی رسول خدا (ص) در تمام نبردها، قابلمقایسه با نیروهای قریش نبود؛ اما مسلمانان در سایهسار استقامت و رهبری حکیمانه رسول خدا (ص) به چنان پیروزیهای سرفرازانهای رسید که موجب بهت و عبرت دیگران گشت؛ مثلاً در جنگ خندق رسول خدا (ص) در آغاز حفر خندق، مسلمانان را به تلاش و کوشش فراخواند و به آنان در صورت پایداری و استقامت، وعده پیروزی داد. استقامت حضرت علی (ع) و برخی دیگر از یاران رسول خدا (ص) در جنگها، سبب نزول آیاتی از قرآن کریم شد و آنان را صابر و شاکر معرفی کرد. صحابه با یادآوری استقامتهای دوران پیامبر، در جنگ¬های بعد از او نیز استقامت میکردند. ابو عقیل بن عبدالله که خود در جنگ حنین شرکت داشت، در سال دوازدهم در جنگ یمامه، هنگامی که مسلمانان میخواستند عقبنشینی کنند، جنگ حنین را یادآور شد و آنان را به استقامت در برابر دشمن فراخواند و خود پس از رشادتهای فراوان، درحالیکه دستانش قطع شده بود، کشته شد.
جعفر بن ابیطالب در میدان جنگ موته جراحتهای بسیاری برداشت، هر دودست او قطع شد و قبل از شهادتش بهمنظور نشاندادن پایداری و استقامت و تحریض مسلمانان، اسب خویش به نام سبحه را پی کرد.
۳. عرصه سیاسی
نمونه بارز فشارهای سیاسی قریش در مکه، فرستادن عالیترین و حیلهگرترین مردان سیاسی خود به سرپرستی عمرو بن عاص به حبشه است. آنها با حیلهگری تمام سعی در برگرداندن مهاجران حبشه برآمدند؛ اما با درایت و استقامت جعفر بن ابیطالب، هیئت سیاسی قریش شکستخورده و سرافکنده به مکه برگشت و مهاجران با کمترین امکانات مادی در حبشه ماندند و قریشان نیز وقتی اراده استوار مسلمانان را دیدند، از فشار خود نسبت به منع مهاجرت آنان کاستند. در مدینه نیز رسول خدا (ص) بعد از تشکیل حکومت، از ناحیه گروههای مختلفی در فشار سیاسی قرار گرفت و با پیمانشکنی آنان مواجه شد. منافقان و بیماردلان مدینه از طرفی، و قبایل مختلف یهود نیز از طرف دیگر، با قریش هم پیمان شدند و آن حضرت را به لحاظ سیاسی در تنگنا قرار دادند؛ اما استقامت آن حضرت به همراه یارانش، باعث شد که از همه این بحرانها و فشارها عبور نمایند و در نتیجه، پیروز این میدان شوند.
۴. عرصه تبلیغی
رسول خدا (ص) از روزی که به رسالت مبعوث شد، در جهت ابلاغ دین خداوند متعال با سختیهای فراوانی مواجه شد؛ اما استقامت آن حضرت تا حدّی بود که خدای بلندمرتبه فرمود: «فَلَعَلَّک باخِعٌ نَفْسَک عَلی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیث أسَفاً؛شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری [کار] شان تباه کنی» (کهف – ۶) و در آیه دیگر فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛ قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی» (طه – ۲).
هنگامی که رسول خدا (ص) دعوتش را آشکار کرد و به نفی بتها پرداخت، سران کافر قریش نزد حضرت ابوطالب (ع) رفتند و از او خواستند که برادرزادهاش را از عیبجویی خدایان قریش باز دارد؛ وگرنه به آزار او خواهند پرداخت. وقتی ابوطالب (ع) سخنان سران قریش را با پیامبر در میان گذاشت، حضرت (ص) فرمود: «لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِی یمِینِی وَ الْقَمَرُ فِی شِمَالِی مَا تَرَکتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّی أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ؛اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست برنمیدارم؛ تا اینکه آن را انتشار دهم یا در راه آن کشته شوم» (انساب الأشراف، ج ۱، ص ۲۳۰).
پس از این استقامت و موضعگیری صریح و استوار آن حضرت، ابوطالب که خود نمونه استقامت بود، از آن حضرت خواست به راهش ادامه بدهد. پس از این استقامت شخص رسول خدا (ص)، سران قریش مانند: ابوجهل، ابوسفیان، امیة بن خلف و ابولهب، سخت¬ترین آزارها را به رسول خدا (ص) و یاران ایشان رساندند؛ اما آنان با استقامتِ تمام در مقابل کفار ایستادند.
نمونههایی از استقامت اصحاب رسول خدا (ص)
۱. استقامت خبّاب بن ارت:
خبّاب بن ارت، از قبیله بنی تمیم بود که شغل آهنگری داشت و در جاهلیت شمشیر میساخت. او در جنگی اسیر شد و شخصی از قبیله خزاعه او را خرید و پس از مدتی آزادش کرد. در همان زمان، خبر دعوت مخفی رسول خدا (ص) را شنید و از نخستین کسانی بود که مسلمان شد. برخی او را ششمین مسلمان و از نخستین کسانی دانسته¬اند که مسلمانی خود را اظهار کرده است. «خبّاب» به جرم مسلمانی و عشق به رسول خدا (ص)، سختترین شکنجهها را تحمل کرد و در آن دوران سخت، هر چه او را شکنجه کردند، بر استقامت و ایمانش افزوده شد. در یک روز، هفت بار پیاپی شکم او را سوزاندند. روزی ابوسفیان به خدمتکارانش فرمان داد که آهنی را در کوره سرخ کنند و روی سر خبّاب بگذارند. وقتی پیامبر از این ماجرا آگاه شد، او را دعا کرد و فرمود: «خدایا! خبّاب را یاری کن.» سردمداران قریش، زرهی آهنین بر او میپوشانیدند و او را در آفتاب داغ مینهادند تا از ایمان و عقیده خود دست بردارد؛ ولی او در تمام این مدت، استقامت کرد. در باره شکنجههای وحشیانهای که بر او رفته، خود گفته است: یکبار آتشی روشن کردند و مرا به پشتروی آن خواباندند و آن قدر صبر کردند تا پوست و گوشتم را سوزاند. خبّاب پس از رحلت پیامبر (ص) در کنار علی (ع) ماند و صادقانه در جنگهای آن حضرت به جز صفّین که سخت بیمار بود، حضور داشت. او در سال ۳۷ هجری به سن ۷۳ سالگی درگذشت. امیرمؤمنان علی (ع) بر مزار او ایستاد و گریست و برترین توصیفها را در بارهاش بیان کرد (امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۱۰۸).
۲. استقامت بلال بن رباح حبشی:
نمونه دیگر این استقامت که تاریخ هرگز پایداری و استقامت او فراموش نکرده، استقامت بلال بن رباح حبشی، غلام امیة بن خلف است که زیر آفتاب سوزان مکه، تحت شدیدترین شکنجهها قرار میگرفت و به جز فریاد «أحد، أحد»، صدایی دیگر از وی شنیده نمیشد. استقامت بلال، چنان اطرافیان را تحتتأثیر قرار میداد که ورقة بن نوفل مسیحی میگفت: «اگر این بلال درحالیکه خدا را می¬خواند، بمیرد، قبر او را زیارتگاه خود قرار داده و به آن تبرک میجویم» (دارالفکر، ج ۱، ص ۲۳۴).
۳. نمونههای دیگر از استقامت یاران رسول خدا (ص):
در منابع تاریخی یاد شده است؛ مانند: عامر بن فُهیره، زِنّیره، اُمّ عُبَیس، نَهْدِیه و دخترش که بردگانِ شکنجهشده قریش بودند. سران قریش برای بازداشتن تازهمسلمانان از اسلام، رفتار کینهتوزانهای با آنان در پیش گرفتند و گاه استقامت یاران رسول خدا (ص) در برابر شکنجه مشرکان منجر به شهادت آنان میشد. استقامت یاسر و سمیه، از وابستگان بنی مخزوم زیر شکنجه دشمنان، به شهادت آن دو انجامید (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۸). ابوجهل، زِنیره، کنیز بنومخزوم را چنان شکنجه کرد که نابینا شد؛ ولی او پایداری و استقامت خود را از دست نداد. اینها، تنها نمونههایی از استقامت یاران آن حضرت در ابتدای بعثت است که هنوز شناخت کافی از اسلام نداشتند (انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۲۲-۲۲۱).
۴. استقامت علی (ع):
بارزترین و عالیترین نمونه استقامت در بین یاران رسول خدا (ص) که توانست استقامت حقیقی را در عمل آشکار کند، پایداری و استقامت حضرت علی (ع) است که در تمام دوران دعوت رسول خدا (ص) مردانه دفاع کرد و نهراسید؛ به¬ویژه در جنگ¬های رسول خدا (ص) با کفار و یهود، اگر نبود استقامتهای بینظیر و مثالزدنی ایشان، اسلام بهزودی استوار نمیگشت و آیین الهی فراگیر نمیشد؛ چنانکه فداکاری و استقامت ابوطالب نیز در پشتیبانی از رسول خدا (ص) در مکه، مثالزدنی بوده است. ابن ابیالحدید در این میگوید: «فــلـولا أبــو طـالـبٍ و ابـنُـهُ لَـمـا مَـثُـلَ الـدّینُ شَـخْصَاً فَـقاما فَــهـذا بِـمَـکـة آوی وَحــامـی وهــذا بِـیـثربَ شــامَ الـحُـساما؛ اگر ابوطالب و فرزندش نبودند، هرگز دین اسلام تجسم نمییافت و برپا نمیایستاد؛ آن (ابوطالب)، در مکه پناه داد و حمایت کرد و این (علی (ع))، در مدینه تا پای جان جنگید» (شرح نهجالبلاغه، ج ۱۴، ص ۸۴).
آثار استقامت
در قرآن کریم برای بیان جایگاه و اهمیت استقامت و تربیت آدمیان برایناساس، در پنجاه آیه به صبر و پایداری توصیه و تشویق شده و انسانهای صابر، محبوب حق معرفی شدهاند و نتایج و آثار شگفت آن نیز یادآوری شده است. از جمله این موارد میتوان به آیات سورههای: رعد، آیه ۲۴؛ نحل، آیه ۹۶ و سجده، آیه ۲۶ اشاره کرد. قرآن کریم همچنین در آیه ۵ سوره انفال شرط نصرت و پیروزی را صبر و استقامت معرفی میکند.
امام صادق (ع) فرموده: «إِنَّ أَهْلَ الْحَقِّ لَمْ یزَالُوا مُنْذُ کانُوا فِی شِدَّةٍ أَمَا إِنَّ ذَلِک إِلَی مُدَّةٍ قَلِیلَةٍ وَ عَافِیةٍ طَوِیلَةٍ؛ اهل حق، پیوسته در سختی بودهاند؛ امّا بدان که سختی، مدتی کوتاه دارد و عاقبت کار، با آسایش طولانی همراه است» (الکافی، ج ۲، ص ۲۵۵).
عوامل استقامت
استقامت نیز مانند هر مسئله دیگری، ممکن است عوامل و موانعی داشته باشد. عواملی مانند: یاد خدای تعالی، یادآوری پاداش استقامت و پایداری در جهاد با دشمنان، مژده به بهشت از سوی فرشتگان، یادآوری امدادهای الهی مانند آنچه در جنگ بدر و حنین اتفاق افتاد، ایمان و توکل به خدای تعالی، شب¬زنده-داری، دعا و نیایش، آگاهی و بصیرت و نیز توجه و تمسک به قرآن کریم، موجب استقامت مؤمنان شود. در این میان، شاید عامل بصیرت از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد و به همین دلیل، در روایات آمده است: «لا یَحْمِلَ هذَا الْعَلَمَ اِلَّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَ الْصَّبْرِ؛ پرچم دین را نمیتواند حمل کند و این بار سنگین را به دوش بکشد، مگر کسی که همراه استقامت ایمانی، بصیرت دینی را هم داشته باشد» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۳).