معرفی کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب : (بخش دوم)
شهید سید مرتضی آوینی در مقالات بعدی خود نیز به مسائلی مانند «اقتصاد آزاد»، «تجارت آزاد»، ریشههای بهوجودآمدن آن، «نظام آموزشی و آرمان توسعهیافتگی»، «هدف اصلی آموزش در غرب» و … اشاره میکنند. ایشان در اشاره به مسئلة اقتصاد اسلامی مینویسند:
«هستند آقایانی که وقتی صحبت از اقتصاد اسلامی به میان میآید میگویند: اقتصاد که اسلامی و غیراسلامی ندارد. قواعد اقتصادی در همه جای دنیا و در همة اجتماعات یکسان است و همین قواعدی است که در کتابهای علمی اقتصاد گفتهاند. منتها اسلام میکوشد که این قواعد را به محدودة مقیدات اخلاقی بکشاند… و البته ظاهر این حرف بسیار به حقیقت شبیه است، غافل از آنکه همة مبانی و تعاریف اقتصادی وقتی در نظام اعتقادی اسلام بررسی میشوند کاملاً دیگرگونه میگردند. فیالمثل اگر اقتصاد را همانطور که غربیها تعریف کردهاند «مطالعة روشهایی که انسان برای برآوردهساختن نیازهای خویش با استفاده از منابع محدود به کار میگیرد» بدانیم، از همان آغاز با تقسیم نیازها به مادی و معنوی، حقیقی و کاذب، سیر اندیشة اقتصاد اسلامی طریقی مخالف علم رسمی اقتصاد میپیماید و در همین ادامه پر روشن است که همة مفاهیم اقتصادی و تناسبات فیمابین آنها مؤدی بهنظام اقتصادی دیگری میشوند که میتوان آن را «اقتصاد اسلامی» خواند.»
شهید آوینی نظام آموزشی غرب را وابسته به توسعه اقتصادی خوانده و مینویسد:
«این نظام آموزشی معلول گرایش عام بشریت بهسوی توسعة اقتصادی - با روشهای معمول - است و در آن علومی را تعلیم میدهند که راه این توسعه را با تصرف در عالم و غلبه بر طبیعت هموار میکنند. اگر ما بخواهیم که این روند توسعة اقتصادی را حفظ کنیم بهناچار باید نیازهای آن را برآورده سازیم، و نیاز به متخصص مهمترین علتی است که نظام آموزشی کنونی را به وجود آورده است. به یاد بیاورید که همیشه در برنامهریزیها سخن از کمبود متخصص به میان میآید: «ما امسال هشتصد مهندس آب کم داریم و پانصد مهندس خاک…» تو گویی مهندس، ماشینی است فاقد تمام تمایزات شخصی و کیفیات روحی. انگار مهندس، ماشینی است که او را میتوان در خدمت هر نوع اعتقادی به کار گماشت. تو گویی متخصص، مردهشویی است که میان کافر و مسلمان تمایزی قائل نمیشود؛ تعهد او فقط و فقط در قبال تخصص خویش است و اصلاً اهمیتی نمیدهد که در خدمت نظام جمهوری اسلامی باشد یا برای رژیم شاهنشاهی پهلوی کار کند.»
در ادامه و در فصل بعدی کتاب تحت عنوان «نظام آموزشی غربی، محصول جدایی علم از دین» میخوانیم:
«نظام آموزشی کنونی تنها در صورتی نظام تعلیموتربیت مطلوب خواهد بود که «توسعة اقتصادی با روشهای معمول» به تکامل روحی و معنوی بشر منجر شود. آیا توسعه - با مفهوم کنونی آن - به چنین غایتی خواهد رسید و اصلاً برای رسیدن به چنین غایتی است که بنیانگذاری شده است؟ جواب روشن است: خیر. تجربه و تاریخ نیز مؤید این پاسخ هستند. وضعیت کنونی بشر غربی ناشی از همین سیری است که برای توسعة اقتصادی در پیش گرفته است. توسعه و تکامل در جهان امروز دو مفهوم مترادف هستند، اما از نظرگاه اسلام اینچنین نیست. در تفکر امروز غرب و تفکری که بهتبع غربزدگی در سراسر کرة زمین اشاعه پیدا کرده است تکامل بشر اصولاً در توسعة اقتصادی انگاشته میشود، حالآنکه در اسلام تکامل انسان در رسیدن به مقام عبودیت الهی است. انسان کامل از نظر ما «عبدالله» است و پر روشن است که رسیدن به مقام عبودیت لزوماً با توسعة معاش همراه نیست.»
ایشان «آموزشوپرورش» در نظام کنونی جهان را جزئی از اقتصاد سرمایهداری میدانند و در این مورد مینویسند:
«نظام صنعتی کنونی در سراسر جهان برایآنکه نیازهای تخصصی خویش را برآورده سازد نظام خاصی را برای آموزشوپرورش تشکل بخشیده است که امروزه در مدارس و دانشگاههای سراسر جهان اِعمال میشود. ضروریات تمدن جدید اینچنین ایجاب کرده است که کودکان در آغاز سنین نوجوانی خویش، با جداشدن از محیط خانواده و زندگی، شانزده تا هیجده سال - و در بعضی موارد بازهم بیشتر - در یک نظام خاص آموزشی تحت تعلیم قرار بگیرند تا بتوانند مهارتهای فنی لازم را کسب کنند و مشاغل موردنیاز برای ادامة حیات این تمدن را برعهده بگیرند. بدین ترتیب، هرگز نباید آموزشوپرورش را در نظام کنونی آن بیمفهوم عام و مطلق تعلیموتربیت قلمداد کرد. در یک تمدن فرضی دیگر، متناسب با تغییر اهداف و نیازها نظام آموزشی از نخستین چیزهایی است که تحول خواهد پذیرفت. بررسی ماهیت علوم و فنّاوری نیز نشان خواهد داد که همین تناسب تا حد زیادی در ادراک بشر جدید از مفهوم علم هم صادق است و فیالمثل اگر بشر یکباره میل به غلبه بر طبیعت در جهت تمتع بیشتر از نعمات آن را از دست بدهد، ارزش علوم رسمی امروز یکباره تا حد دانستنیهایی نهچندان مفید سقوط خواهد کرد.»
در دو فصل بعد کتاب، سید شهیدان اهلقلم به بررسی دیدگاه «داروین» پیرامون خلقت انسان پرداخته و آن را نفی میکند. ایشان این دیدگاه را زاییده نگرش غربی به خلقت جهان دانسته و با روایاتی از اهلبیت (علیهمالسلام) این دیدگاه را رد میکنند. نویسندة کتاب در فصلهای پایانی کتاب به مفهوم اصلی تمدن اشاره میکند.
شهید سید مرتضی آوینی در مقالة «نوح نبی علیهالسلام و تاریختمدن» مینویسد:
«تاریختمدن، تاریخ تکامل ابزار تولید است و از هرآنچه خارج از این سیر قرار گرفته غفلت دارد و همانطور که گفتیم، نامگذاری اعصار مختلف نیز خود حکایت از همین معنا دارد. عقل علمی جدید اصلاً با غفلت از آسمان و آنچه آسمانی است به وجود آمده و بیترتیب، نباید انتظار داشت که این مسائل را درک کند. آنها برای نگاشتن تاریختمدن با یک پیشتولید داروینیستی از سیر تکامل تدریجی جهان، تنها به سراغ مدارک و وقایعی رفتهاند که با این سیر تحلیلی سازگار است و بالتبع همة وقایع دیگر، هرچند همچون طوفان نوح (علیهالسلام) جنبة جهانی داشته باشد، از تاریختمدن حذف خواهد شد. اگر حضرت نوح نبی (علیهالسلام) کشتی بخار ساخته بود شاید میتوانست جا و مقامی در تاریختمدن بیابد!»
آوینی معنای تمدن و تکامل را از یکدیگر جدا کرده و اینطور بیان میکند که:
«عقل علمی جدید که با تمدن غرب ظهور پیدا کرده است تنها در حد دانشمندان غربی باقی نمانده و بر همة ابناء بشر، جز معدودی انگشتشمار از علمای الهی حاکمیت یافته است؛ اما اکنون دیگر باید دوران غربزدگی پایان پیدا کند و الفاظ رفتهرفته معانی قرآنی خویش را بازیابند. اگر سیر تکامل ابزار تولید بر صیرورت تکاملی ابناء بشر منطبق بود لازم میآمد که اکنون کاملترین افراد انسانی بر کرة زمین زندگی کنند. لکن نهتنها اینچنین نیست، بلکه ظاهراً ضد این مدعا به حقیقت نزدیکتر است، چراکه اکنون هرچند فنّاوری در آخرین مراحل تکاملی خویش است، اما انسان غربی تا مرز حیوانی بندة خور و خواب و خشم و شهوت هبوط کرده است.»
کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» از مهمترین کتابهای نویسنده درباره غرب و تمایز نگرش غربی در مسائل مطرح شده با دیدگاه اسلامی است. سید شهیدان اهلقلم در این کتاب مفهوم «توسعه» را مترادف با تمدنی میداند که از غرب گرفته شده و ریشه در دیدگاه سرمایهداری دارد.
مقالات این کتاب طی سالها ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ بهصورت سلسله مقالاتی با عنوان «تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب» و به قلم آوینی در ماهنامة جهاد چاپ شده است.
مهمترین ویژگی محتوایی مطالب کتاب این است که خواننده با دقت در تعابیر و همراهی با سیر کلی مباحث ارائه شده به نگاهی نو و دیدگاهی جدید نسبت به مسائل پیرامون خود از جمله توسعه و مباحث مختلف غربشناسی دست پیدا میکند. در کمتر آثاری میتوان مطالبی ازایندست یافت.