کد درس: 3050603
هدف کلی:آشنایی با ویژگی‌های خاص پیامبران (معجزه، عصمت و وحی)

عنوان جزئی:تفاوت پیامبر با نوابغ و مصلحان اجتماعی
(عارفان، دانشمندان و فیلسوفان)

​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​مدت زمان: 60 دقیقه
​​​​​​​
ثبت گزارش

وجه بیان:
از نظر شهید مطهری نوابغ افرادی هستند که نیروی فکر و تعقل و حسابگری قوی دارند؛ یعنی از راه حواس خود با اشیا تماس می‏گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فرآورده‏های ذهنی خودکار می‌کنند و به نتیجه می‏رسند و احیاناً خطا می‌کنند. پیامبران الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگری‌های ذهنی، به نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی‏بهره‏اند. به همین جهت به‌هیچ‌وجه نمی‌توان پیامبران را با نوابغ مقایسه کرد، زیرا مقایسه هنگامی صحیح است که کار هر دو گروه از یک نوع و از یک سنخ باشد، اما آنجا که از دو نوع و دو سنخ است مقایسه غلط است. نبوغ نوابغ مربوط است به نیروی تفکر و اندیشه بشری و فوق‏العادگی پیامبران مربوط است به نیروی دیگری به نام وحی و اتصال به مبدأ هستی، و لهذا قیاس گرفتن آن‌ها با یکدیگر غلط است.
استاد شهید در یک نمای کلی درباره ویژگی‌های پیامبران بر ۶ مورد تأکید می‌کند که عبارت از اعجاز، عصمت، رهبری، خلوص نیت، سازندگی و درگیری و مبارزه هستند. شاید بتوان گفت که یک‌به‌یک موارد ذکر شده را می‌توان به‌عنوان مبنای تفاوت بین پیامبران با نوابغ و مصلحان اجتماعی قرار داد؛ اما مشخص‌ترین وجه تمایز در بخش عصمت است که از نظر ایشان به معنای مصونیت از گناه و اشتباه است. استاد شهید در بخشی از مباحث خود می‌گوید: «پیامبران نه تحت‌تأثیر هواهای نفسانی قرار می‏گیرند و مرتکب گناه می‌شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‌شوند و برکناری آن‌ها از گناه و از اشتباه، حدّ اعلای قابلیت اعتماد را به آن‌ها می‌دهد» (وحی و نبوت، ص ۱۴). بدین ترتیب امیدواریم تا با ارائه این مبحث به شکست دوگانه‌های اشتباه در ذهن فراگیران و همچنین تقویت قوای تبیینی آنان کمک کرده باشیم
.

هدف شناختی:
به‌واسطه آشنایی با اهداف پیامبران و مصلحان اجتماعی و نوابغ به امر قیاس‌ناپذیری مابین آنان پی می‌برد.
با عصمت به‌عنوان مشخص‌ترین وجه تمایز پیامبر از نوابغ و مصلحان اجتماعی آشنا می‌شود.


هدف عاطفی:
به‌عنوان یک نوجوان مسلمان دغدغه اصلاح و بهبود جامعه و امت را می‌یابد.

هدف رفتاری:
سعی می‌کند تا همواره در حد توانش برای اصلاح امور در جامعه تلاش داشته باشد.

جملات کلیدی:
قرآن کریم: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ بی‌گمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل‌بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند». (احزاب - ۳۳)
امام خمینی (ره): «معنی «پیغمبری» که در پارسی «پیامبری» است و در عربی «رسالت یا نبوت» است، عبارت از آن است که خداوند عالم یا توسط ملائکه و یا بی‌واسطه کسی را برانگیزد برای تأسیس شریعت و احکام و قانون‌گذاری در بین مردم. هر کس چنین شد پیغمبر، یعنی پیام‌آور است، چه ملائکه بر او نازل شود یا نشود و هر کس این سمت را نداشت و مأمور این کار نبود پیغمبر نیست چه ملائکه را ببیند یا نبیند» (کشف‌الاسرار، ص ۱۲۶).
مقام معظم رهبری: «امت اسلامی امروز به پیشرفت علمی نیاز دارد، به ثقه و اطمینان به خدای متعال نیاز دارد، به روابط سالم و اخلاق حسنه در میان خودمان احتیاج داریم، باید باهم برادرانه رفتار کنیم، باید باهم باگذشت رفتار کنیم، باید نسبت به یکدیگر حلم داشته باشیم، باید با اغماض برخورد کنیم. مظهر همه این خصوصیات پیغمبر اکرم است. علم او، حلم او، اغماض او، رحمت او و تودّد او با ضعفا، عدالت او نسبت به همه آحاد جامعه، مظهر اینها پیغمبر است. درس بگیریم از پیغمبر؛ به اینها احتیاج داریم ما. امروز ما احتیاج داریم به اطمینان به خدای متعال، وثوق به خدا، اطمینان به وعده‌های الهی. خدای متعال به ما وعده کرده است؛ فرموده است اگر مجاهدت کنید، اگر تلاش کنید، خدای متعال شما را به مقصود می‌رساند و شما در سایه ایستادگی، به اهداف خود دست پیدا می‌کنید. در مقابل شهوات دنیائی احساس ضعف و زبونی نکنیم؛ در مقابل مال، در مقابل مقام، در مقابل وسوسه‌های گوناگون نفسانی احساس ضعف نکنیم؛ ایستادگی کنیم. این‌هاست آن چیزی که بشریت را به اوج کمال می‌رساند، یک ملت را عزت می‌بخشد، یک جامعه را به خوشبختی و سعادت واقعی می‌رساند. به اینها ما احتیاج داریم؛ مظهر همه اینها پیغمبر ماست» (بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکت‌کننده در بیست و پنجمین اجلاس وحدت اسلامی مورخ ۲۱/۱۱/۱۳۹۰ به نشانی farsi.khamenei.ir/speech-content?id=19008).
شهید مطهری: «نوابغ افرادی هستند که نیروی فکر و تعقل و حسابگری قوی دارند؛ یعنی از راه حواس خود با اشیا تماس می‏گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فراورده‏های ذهنی خودکار می‌کنند و به نتیجه می‏رسند و احیاناً خطا می‌کنند. پیامبران الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگری‌های ذهنی، به نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی‏بهره‏اند و به همین جهت به‌هیچ‌وجه نتوان پیامبران را با نوابغ مقایسه کرد» (وحی و نبوت، ص۱۶).

کلیدواژه:
پیامبر - دانشمند - نابغه - مصلح اجتماعی - تفاوت پیامبر با نوابغ

سؤالاتی که ارائه این عنوان به آن‌ها پاسخ می‌دهد:
آیا مقایسه پیامبران با نوابغ و مصلحان اجتماعی کار درستی است؟
عصمت چیست و چه کاربردی در تمایز میان پیامبران با نوابغ و مصلحان اجتماعی دارد؟


اهـــداف درس

ورود به بحث:
پرسش از مفاهیم کلیدی درس
​​​​​​​ارائه و تحقیق توسط فراگیران جلسه​​​​​​​

زمان و مکان پیشنهادی:
ایام عید مبعث

روش های درس

​​منابـع پیشنهادی

lib.motahari.ir​​​​​​​

fa.wikishia.net​​​​​​​

www.imam-khomeini.ir​​​​​​​

توضیحات سودمنـد


پیامبران الهی که از طریق وحی با ریشه و مبدأ هستی اتصال پیدا می‌کنند، دارای امتیازات و اختصاصاتی هستند که اکنون به آن‌ها اشاره می‌شود
1. اعجاز
قرآن کریم آثار خارق‏العاده‏ای را که پیامبران به اذن خدا برای گواهی بر صدق گفتار خود ارائه می‏کرده‏اند «آیت» یعنی نشانه و علامت نبوت می‏خواند و متکلمین اسلامی از آن نظر که این علامت‌ها عجز و ناتوانی سایر افراد را آشکار می‏سازد «معجزه» می‏نامند. قرآن کریم نقل می‌کند که مردمِ هر زمان از پیامبران زمان خویش تقاضای «آیت» و «معجزه» می‌کردند و آن پیامبران به این تقاضا که تقاضایی معقول و منطقی بود - زیرا از طرف مردمی جویای حقیقت صورت می‌گرفت و بدون آن برای آن مردم راهی به شناخت پیامبری آن پیامبر نبود - جواب مثبت می‏دادند.
2. عصمت‏
از جمله مختصات پیامبران «عصمت» است. عصمت یعنی مصونیت از گناه و از اشتباه؛ یعنی پیامبران نه تحت‌تأثیر هواهای نفسانی قرار می‏گیرند و مرتکب گناه می‌شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‌شوند. برکناری آن‌ها از گناه و از اشتباه، حدّ اعلای قابلیت اعتماد را به آن‌ها می‌دهد. اکنون ببینیم این مصونیت به چه صورت است؟ آیا مثلاً به این صورت است که هروقت می‏خواهند مرتکب گناه یا اشتباه شوند یک مأمور غیبی می‏آید و مانند پدری که مانع لغزش فرزندش می‌شود جلوی آن‌ها را می‌گیرد؟ و یا به این صورت است که پیامبران سرشت و ساختمانشان طوری است که نه امکان گناه در آن‌هاست و نه امکان اشتباه، آن‌چنان که مثلاً یک فرشته زنا نمی‌کند به دلیل اینکه از شهوت جنسی خالی است و یا یک ماشین‌حساب اشتباه نمی‌کند به دلیل اینکه فاقد ذهن است؟ و یا اینکه گناه‌نکردن و اشتباه‌نکردن پیامبران معلول نوع بینش و درجه یقین و ایمان آن‌هاست؟ البته تنها همین شق صحیح است. اکنون هریک از این دو مصونیت را جداگانه ذکر می‏کنیم.
اما مصونیت از گناه: انسان یک موجود مختار است و کارهای خویش را بر اساس منافع و مضارّ و مصالح و مفاسدی که تشخیص می‌دهد انتخاب می‌کند؛ ازاین‌رو «تشخیص» نقش مهمی در اختیار و انتخاب کارها دارد؛ محال است که انسان چیزی را که بر حسب تشخیص او مفید هیچ‏گونه فایده‏ای نیست و از طرف دیگر زیان و ضرر دارد انتخاب کند؛ مثلاً انسان عاقل علاقه‏مند به حیات، دانسته خود را از کوه پرت نمی‌کند و یا زهر کشنده را نمی‏نوشد.
افراد مردم از نظر ایمان و توجه به آثار گناهان متفاوت‏اند؛ به هر اندازه که ایمانشان قوی‏تر و توجهشان به آثار گناهان شدیدتر باشد، اجتنابشان از گناه بیشتر و ارتکاب آن کمتر می‌شود. اگر درجه ایمان در حد شهود و عیان برسد، به حدی که آدمی حالت خود را در حین ارتکاب گناه حالت شخصی ببیند که می‏خواهد خود را از کوه پرت کند و یا زهر کشنده‏ای را بنوشد، در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر می‏رسد؛ یعنی هرگز به‌طرف گناه نمی‏رود. چنین حالی را «عصمت از گناه» می‏نامیم. پس عصمت از گناه ناشی از کمال ایمان و شدت تقواست. ضرورتی ندارد که برای اینکه انسان به حد «مصونیت» و «معصومیت» از گناه برسد یک نیروی خارجی جبراً او را از گناه باز دارد و یا شخص معصوم به‌حسب سرشت و ساختمان، مسلوب القدرة باشد. اگر انسانی قدرت بر گناه نداشته باشد و یا یک قوّه‏ای جبری همواره جلوگیر او از گناه باشد، گناه‌نکردن او برایش کمالی شمرده نمی‏شود، زیرا او مانند انسانی است که در یک زندان حبس شده و قادر به خلاف‌کاری نیست. خلاف‌کاری نکردن چنین انسانی را به‌حساب درستی و امانت او نتوان گذاشت.
اما مصونیت از اشتباه: مصونیت از اشتباه نیز مولود نوع بینش پیامبران است.
اشتباه همواره از آنجا رخ می‌دهد که انسان به‌وسیله یک حس درونی یا بیرونی با واقعیتی ارتباط پیدا می‌کند و یک سلسله صورت‌های ذهنی از آن‌ها در ذهن خود تهیه می‌کند و با قوّه عقل خود آن صورت‌ها را تجزیه و ترکیب می‌کند و انواع تصرفات در آن‌ها می‌نماید؛ آنگاه در تطبیق صورت‌های ذهنی به واقعیت‌های خارجی و در ترتیب آن صورت‌ها گاه خطا و اشتباه رخ می‌دهد. اما آنجا که انسان مستقیماً با واقعیت‌های عینی به‌وسیله یک حس خاص مواجه است و ادراک واقعیت عین اتصال با واقعیت است نه صورتی ذهنی از اتصال با واقعیت، دیگر خطا و اشتباه معنی ندارد. پیامبران الهی از درون خود با واقعیت هستی ارتباط و اتصال دارند. در متن واقعیت، اشتباه فرض نمی‏شود. مثلاً اگر ما صد دانه تسبیح را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صدبار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند و خیال کند این عمل نود و نه بار و یا صد و یک‌بار تکرار شده است، اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند و با اینکه عمل بالا صدبار تکرار شده است مجموع دانه‏ها کمتر یا بیشتر بشود.
انسان‌هایی که از نظر آگاهی‌ها در متن جریان واقعیت قرار می‏گیرند و با بُنِ هستی و ریشه وجود و جریان‌ها متصل و یکی می‌شوند، دیگر از هرگونه اشتباه مصون و معصوم خواهند بود.
تفاوت پیامبران و نوابغ‏
از همین‌جا می‌توان به تفاوت پیامبران و نوابغ پی برد. نوابغ افرادی هستند که نیروی فکر و تعقل و حسابگری قوی دارند؛ یعنی از راه حواس خود با اشیا تماس می‏گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فراورده‏های ذهنی خودکار می‌کنند و به نتیجه می‏رسند و احیاناً خطا می‌کنند. پیامبران الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگری‌های ذهنی، به نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی‏بهره‏اند و به همین جهت به‌هیچ‌وجه نتوان پیامبران را با نوابغ مقایسه کرد، زیرا مقایسه هنگامی صحیح است که کار هر دو گروه از یک نوع و از یک سنخ باشد، اما آنجا که از دو نوع و دو سنخ است مقایسه غلط است. مثلاً صحیح است که قوّه بینایی و یا قوّه شنوایی و یا قوّه فکر دو نفر را با هم مقایسه کنیم، اما صحیح نیست که قوّه بینایی یک نفر را با قوّه شنوایی یک نفر دیگر مقایسه کنیم و بگوییم کدام یک قوی‏تر است. نبوغ نوابغ مربوط است به نیروی تفکر و اندیشه بشری، و فوق‏العادگی پیامبران مربوط است به نیروی دیگری به نام وحی و اتصال به مبدأ هستی، و لهذا قیاس گرفتن آن‌ها با یکدیگر غلط است.
3. رهبری‏
کلمه «نبی» در زبان عربی به معنی «خبر آورنده» است - و در فارسی کلمه «پیامبر» همان معنی را می‌دهد - و کلمه «رسول» در زبان عربی به معنی «فرستاده» است. پیامبر، پیام خدا را به خلق خدا ابلاغ می‌کند و نیروهای آن‌ها را بیدار می‌نماید و سامان می‌بخشد و [آن‌ها را] به‌سوی خداوند و آنچه رضای خداوند است؛ یعنی صلح و صفا و اصلاح‏طلبی و بی‏آزاری و آزادی از غیر خدا و راستی و درستی و محبت و عدالت و سایر اخلاق حسنه دعوت می‌کند و بشریت را از زنجیر اطاعت هوای نفس و اطاعت انواع بت‌ها و طاغوت‌ها رهایی می‌بخشد؛ بنابراین، رهبری خلق و سامان‌بخشیدن و به حرکت آوردن نیروهای انسانی در جهت رضای خدا و صلاح بشریت، لازم لاینفک پیامبری است.
4. خلوص نیت‏
پیامبران به‌حکم اینکه تکیه‏گاه خدایی دارند و هرگز از یاد نمی‏برند که «رسالتی» از طرف خداوند بر عهده آن‌ها گذاشته شده است و کار «او» را انجام می‏دهند، در کار خود نهایت «خلوص» را دارند؛ یعنی هیچ منظوری و هیچ هدفی جز هدایت بشر که خواسته خداوند است ندارند؛ از مردم «اجر» برای انجام رسالت خود نمی‏خواهند.
پیامبران به‌حکم اینکه خود را «مبعوث» احساس می‌کنند و در رسالت خویش و ضرورت آن و ثمربخشی آن کوچک‌ترین تردیدی ندارند، با چنان «قاطعیتی» پیام خویش را تبلیغ می‌کنند و از آن دفاع می‌کنند که مانندی برای آن نتوان یافت. آری، همان‌طور که عصمت از گناه و عصمت از اشتباه در رهبری انسان‌ها، از لوازم مجهز بودن به نیروی وحی و اتصال به خداست، خلوص و همچنین قاطعیت نیز از لوازم پیامبری است.
5. سازندگی‏
پیامبران که به نیروها تحرک می‏دهند و سامان می‏بخشند، صرفاً در جهت ساختن فرد و ساختن جامعه انسانی است، و به‌عبارت‌دیگر در جهت سعادت بشری است؛ محال و ممتنع است که در جهت فاسد کردن فرد و یا تباهی جامعه انسانی صورت گیرد. علی‌هذا اگر اثر دعوت یک مدعی پیامبری، فاسد ساختن انسان‌ها، ازکارانداختن نیروهای آن‌ها یا به فحشا و هرزگی افتادن انسان‌ها و یا تباهی جامعه انسانی و انحطاط مجتمع انسانی باشد، خود دلیل قاطعی است بر این‏که این مدعی در دعوی خودش صادق نیست.
6. درگیری و مبارزه‏
درافتادن با شرک‌ها، خرافه‏ها، جهالت‌ها، ساخته‏های خیال‌بافانه، ظلم‌ها و ستم‌ها و ستمگری‌ها یکی دیگر از علائم و نشانه‏های صداقت پیامبری یک مدعی پیامبری است؛ یعنی محال است که یک نفر پیامبر واقعی از جانب خدا برگزیده شود و در پیامش چیزی باشد که بوی شرک بدهد و یا به کمک ظالم و ستمگر بشتابد و ظلم و بی‏عدالتی را تأیید نماید و یا در برابر شرک‌ها، جهالت‌ها، خرافات، ستمگری‌ها سکوت کند و به ستیزه و مبارزه برنخیزد. توحید، عقل، عدل از اصول دعوت همه پیامبران است و تنها دعوت افرادی که در این مسیر دعوت می‌کنند قابل‌مطالعه و مطالبه دلیل و معجزه است.