کد درس: 3050802
هدف کلی:
آشنایی نسبت دین با مقتضیات زمان و مکان
عنوان جزئی:جاودانگی دین اسلام
​​​​​​​​​​​​​​
​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​مدت زمان: 60 دقیقه
​​​​​​​
ثبت گزارش

وجه بیان:
یکی از عناصر بسیار مهم دین اسلام، جاودانگی و پویایی آن در همه اعصار است. این دین به‌عنوان برنامه‌ای برای هدایت و سازگار با طبیعت و فطرت اولیه انسان‌ها است. این بدان معناست که دین برای احتیاجات ثابت و دائم بشر قوانین ثابت و لایتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع‌واحوال متغیر وی، وضع متغیری را پیش‌بینی کرده است. گرچه ظهور دین اسلام به هزار و چهارصد سال قبل برمی‌گردد ولیکن به علت تناسب با فطرت و پیوند با عقل این دین پاسخگو به همه نیازهای بشر در هر مکان و زمان است.

هدف شناختی:
دین اسلام را سازگار با فطرت انسان‌ها می‌داند.
دین اسلام را به‌عنوان دینی پویا و متناسب با مقتضیات همه زمان‌ها و مکان‌ها می‌شناسد.
متوجه نیازهای ثابت و متغیر انسان می‌گردد.


هدف عاطفی:
نسبت به دین اسلام، به‌واسطه پاسخگویی به نیازهای بشری تعصب و غیرت نشان می‌دهد..​​​​​​​

هدف رفتاری:
در پاسخگویی به نیازهای زمان خویش به دین اسلام وفادار می‌ماند.​​​​​​​


جملات کلیدی:
قرآن کریم: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَ‌تَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَٰکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ؛ پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به‌سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند». (روم - ۳۰)
قرآن کریم: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَینَهُمْ ۗ وَمَنْ یکفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ همانا دین (پسندیده) نزد خدا آیین اسلام است، و اهل کتاب راه اختلاف نپیمودند مگر پس از آگاهی به حقّانیت آن، و این خلاف را از راه حسد در میان آوردند و هر کس به آیات خدا کافر شود (بترسد که) محاسبه خدا زود خواهد بود». (آل­عمران - ۱۹)
قرآن کریم: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَک لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یدِی إِلَیک لِأَقْتُلَک ۖ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ؛ سوگند که اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد که من از خدای جهانیان می‌ترسم». (مائده - ۲۸)
قرآن کریم: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکتَابِ وَمُهَیمِنًا عَلَیهِ ۖ فَاحْکمْ بَینَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَک مِنَ الْحَقِّ ۚ لِکلٍّ جَعَلْنَا مِنْکمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰکنْ لِیبْلُوَکمْ فِی مَا آتَاکمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَیرَاتِ ۚ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکمْ بِمَا کنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ؛ و ما این (قرآن عظیم) را به حق بر تو فرستادیم که تصدیق به‌درستی و راستی همه کتب که در برابر اوست نموده و بر حقیقت کتب آسمانی پیشین گواهی می‌دهد. پس حکم کن میان آن‌ها به آنچه خدا فرستاد و در اثر پیروی از خواهش‌های ایشان حکم حقی که بر تو آمده وامگذار، ما برای هر قومی از شما شریعت و طریقه‌ای مقرّر داشتیم، و اگر خدا می‌خواست همه شما را یک امت می‌گردانید، و لیکن (این نکرد) تا شما را به احکامی که در کتاب خود به شما فرستاد بیازماید. پس به کارهای نیک سبقت گیرید که بازگشت همه شما به‌سوی خداست و در آنچه اختلاف می‌نمایید شما را به (حقیقت) آن آگاه خواهد ساخت». (مائده - ۴۸)
شهید مطهری: «هیچ دینی مانند اسلام با عقل پیوند نزدیک نداشته است و برای او «حق» قائل نشده است. کدام دین را می‌توان پیدا کرد که عقل را یکی از منابع احکام خود معرّفی کند؟ فقهای اسلام منابع و مدارک احکام را چهار چیز شمرده‌اند: کتاب، سنّت، اجماع، عقل. فقهای اسلام میان عقل و شرع رابطه ناگسستنی قائل‌اند و آن را «قاعده ملازمه» می‌نامند، می‌گویند: کلّ ما حکم به العقل حکم به الشّرع و کلّ ما حکم به الشّرع حکم به العقل. هر چه را عقل دریابد، شرع بر طبق آن حکم می‌کند، و هر چه شرع حکم کند، مبنای عقلی دارد. عقل در فقه اسلامی، هم می‌تواند خود اکتشاف‌کننده یک قانون باشد و هم می‌تواند قانونی را تقیید و تهدید کند و یا آن را تعمیم دهد و هم می‌تواند در استنباط از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد. حقّ دخالت عقل از آنجا پیدا شده که مقرّرات اسلامی با واقعیت زندگی سروکار دارد. اسلام برای تعلیمات خود رمزهای مجهول لا‌ینحلّ آسمانی قائل نشده است» (مجموعه آثار شهید مطهری. ج۳، ص، ۱۹۱).



کلیدواژه:
جاودانگی دین اسلام - نیازهای ثابت - نیازهای متغیر - قوانین ثابت یا متغیر - اسلام و عصر نوین - اسلام و پیشرفت زمانه

سؤالاتی که ارائه این عنوان به آن‌ها پاسخ می‌دهد:        
دین اسلام با فطرت آدم چه نسبتی دارد؟
دین اسلام با مقتضیات زمان و مکان چه نسبتی برقرار می‌کند؟
نیازهای انسان به چند دسته تقسیم می‌شود؟


اهـــداف درس

ورود به بحث:
مطالعه صفحات ۱۴۱ الی ۱۵۵ کتاب خاتمیت از شهید مطهری

زمان و مکان پیشنهادی:
ایام نیمه شعبان

روش های درس

​​منابـع پیشنهادی

توضیحات سودمنـد


گفتار اول
ما اگر بخواهیم درباره اسلام و مقتضیات زمان قضاوت کنیم تنها راه این است که با معارف اسلامی آشنا شویم و روح قوانین اسلامی را درک کنیم و منظومه خاص قانون‌گذاری اسلامی را بشناسیم تا روشن شود که آیا اسلام رنگ یک قرن معین و عصر مشخص دارد و یا از مافوق قرون و اعصار وظیفه رهبری و هدایت و سوق‌دادن بشر را به‌سوی تکامل بر عهده گرفته است. از ناحیه اسلام از آن نظر که جاودانگی قوانین اسلام و نسخ ناپذیری آن که امری قطعی و از ضروریات اسلام است با قابلیت انعطاف که امری است مربوط به منظومه قانون‌گذاری اسلام و خود اسلام خودبه‌خود با سازوکار مخصوص که از مختصات منظومه قانون‌گذاری اسلام است به وجود می‌آورد، یکی فرض شده است و حال اینکه این دو تا کاملاً از یکدیگر جدا هستند. قدرت شگرف جوابگویی فقه اسلامی به مسائل جدید هر دوره‌ای نکته‌ای است که اعجاب جهانیان را برانگیخته است. تنها در زمان ما مسائل جدید رخ ننموده است؛ از آغاز طلوع اسلام تا قرن هفتم و هشتم که تمدن اسلامی درحال‌توسعه بود و هر روز مسائل جدید خلق می‌کرد، فقه اسلامی بدون استمداد از هیچ منبع دیگر وظیفه خطیر خویش را انجام داده است. در قرون اخیر بی‏‌توجهی مسئولین امور اسلامی ازیک‌طرف و دهشت‌زدگی در مقابل غرب از طرف دیگر، موجب شد که این توهّم پیش آید که قوانین اسلامی برای عصر جدید نارساست.
مقتضیات زمان: مغالطه‌‏ای که از این ناحیه به‌کاررفته ازآن‌جهت است که چنین فرض شده که خاصیت زمان این است که همه چیز حتی حقایق جهان را نیز فرسوده و کهنه نماید و حال‌آنکه آنچه در زمان کهنه و نو می‌شود ماده و ترکیبات مادی است. یک ساختمان، یک گیاه، یک حیوان، یک انسان محکوم به کهنگی و زوال است؛ اما حقایق جهان ثابت و لایتغیر است.
اینکه می‌گویند مقتضیات زمان تغییر می‌کند، راست می‌گویند. علت تغییرکردنش هم همین جهت است که با طرز خلقت انسان مربوط است. مقتضیات زمان برای حیوان عوض نمی‌شود؛ ولی برای انسان عوض می‌شود. در حیوان حس تجدد و نوخواهی وجود ندارد، در انسان وجود دارد. زمان او یکنواخت است؛ ولی زمان انسان یکنواخت نیست. حیوان مکلّف نیست؛ یعنی مسئولیت روی دوش حیوان گذاشته نشده است، یک ماشین خودکار است، ولی انسان مسئول کار خودش است.
گفتار دوم
مادر و منبع همه رازها و رمزها روح منطقی اسلام و وابستگی کامل آن به فطرت و طبیعت انسان و اجتماع و جهان است. اسلام در وضع قوانین و مقرّرات خود رسماً احترام فطرت و وابستگی خود را با قوانین فطری اعلام نموده است. این جهت است که به قوانین اسلام امکان جاویدانی بودن داده است. اتکا و وابستگی اسلام را با فطرت با مشخصّات ذیل می‌توان شناخت:
۱. پذیرش و واردکردن عقل در حریم دین: هیچ دینی مانند اسلام با عقل پیوند نزدیک نداشته است و برای او «حق» قائل نشده است. کدام دین را می‌توان پیدا کرد که عقل را یکی از منابع احکام خود معرّفی کند؟ فقهای اسلام منابع و مدارک احکام را چهار چیز شمرده‌اند: کتاب، سنّت، اجماع، عقل. فقهای اسلام میان عقل و شرع رابطه ناگسستنی قائل‌اند و آن را «قاعده ملازمه» می‌نامند، می‌گویند: کلّ ما حکم به العقل حکم به الشّرع و کلّ ما حکم به الشّرع حکم به العقل. هر چه را عقل دریابد، شرع بر طبق آن حکم می‌کند، و هر چه شرع حکم کند، مبنای عقلی دارد. عقل در فقه اسلامی، هم می‌تواند خود اکتشاف‌کننده یک قانون باشد و هم می‌تواند قانونی را تقیید و تهدید کند و یا آن را تعمیم دهد و هم می‌تواند در استنباط از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد. حقّ دخالت عقل از آنجا پیدا شده که مقرّرات اسلامی با واقعیت زندگی سروکار دارد. اسلام برای تعلیمات خود رمزهای مجهول لا‌ینحلّ آسمانی قائل نشده است.
 ۲. جامعیت، و به تعبیر خود قرآن «وسطیت»: یک‌جانبه بودن یک قانون و یا یک مکتب، دلیل منسوخ‌شدن خود را همراه دارد. عوامل مؤثّر و حاکم بر زندگی انسان فراوان است. چشم‌پوشی از هر یک از آن‌ها خودبه‌خود عدم تعادل ایجاد می‌کند. مهم‌ترین رکن جاوید ماندن توجّه به همه جوانب مادّی و روحی و فردی و اجتماعی است. جامعیت و همه‌جانبه بودن تعلیمات اسلامی، مورد قبول اسلام‌شناسان است. بحث تفصیلی درباره این مطلب از عهده این گفتار بیرون است.
 ۳. اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلامی همه متوجّه روح و معنی و راهی است که بشر را به آن هدف‌ها و معانی می‌رساند. اسلام هدف‌ها و معانی و ارائه طریقه رسیدن به آن هدف‌ها و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمی با توسعه تمدّن و فرهنگ پرهیز کرده است. در اسلام یک وسیله مادّی و یک شکل ظاهری نمی‌توان یافت که جنبه «تقدّس» داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ نماید؛ ازاین‌رو پرهیز از تصادم با مظاهر توسعه علم و تمدّن، یکی از جهاتی است که کار انطباق این دین را با مقتضیات زمان آسان کرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان بر می‌دارد.
 ۴. رمز دیگر خاتمیت و جاودانی بودن این دین که آن نیز از هماهنگی با قوانین فطری سرچشمه می‌گیرد این است که برای احتیاجات ثابت و دائم بشر قوانین ثابت و لا‌یتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع‌واحوال متغیر وی وضع متغیری را پیش‌بینی کرده است. قبلاً گفتیم که پاره‌ای از احتیاجات بشر، چه در زمینه‌های فردی و چه در زمینه‌های اجتماعی، وضع ثابتی دارد و در همه زمان‌ها یکسان است. نظامی که انسان باید به غرایز خود بدهد که «اخلاق» نامیده می‌شود و نظامی که باید به اجتماع بدهد که «عدالت» خوانده می‌شود و رابطه‌ای که باید با خالق خود داشته باشد و ایمان خود را تجدید و تکمیل کند که «عبادت» نامیده می‌شود، ازاین‌قبیل است. قسمتی دیگر از احتیاجات بشر متغیر است و از لحاظ قانون وضع متغیری را ایجاب می‌کند. اسلام برای این احتیاجات متغیر وضع متغیری در نظر گرفته است از این راه که این اوضاع متغیر را با اصول ثابت و لایتغیر مربوط کرده است و آن اصول ثابت در هر وضع جدید و متغیری قانون فرعی خاص و متناسبی تولید می‌نمایند. به ذکر دو مثال قناعت می‌کنیم: در اسلام یک اصل اجتماعی هست به این صورت: «وَ اعدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» (انفال - ۶۰) تا آخرین حدّ امکان در برابر دشمن نیرو تهیه کنید و نیرومند باشید. این اصل را «کتاب» یعنی قرآن به ما تعلیم می‌دهد. از طرف دیگر، در سنّت یک سلسله دستورها رسیده است که در فقه به نام «سبق و رمایة» معروف است؛ دستور رسیده که خود و فرزندانتان تا حدّ مهارت کامل، فنون اسب‌سواری و تیراندازی را یاد بگیرید. اسب‌دوانی و تیراندازی جزء فنون نظامی آن عصر و بهترین وسیله تهیه نیرو و نیرومند شدن در مقابل دشمن در آن عصر بوده است. ریشه و اصل قانون «سبق و رمایة» اصل «وَ اعدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» (همان) است؛ یعنی تیر و شمشیر و نیزه و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد و جزء هدف‌های اسلامی نیست، آنچه اصالت دارد این است که مسلمانان باید در هر عصر و زمانی تا آخرین حدّ امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند. در حقیقت، لزوم مهارت در تیراندازی و اسب‌دوانی، جامه‌ای است که به تن لزوم نیرومندی در برابر دشمن پوشانده شده است، و به‌عبارت‌دیگر، مهارت در تیراندازی و اسب‌دوانی شکل اجرائی نیرومند بودن در آن عصر و زمان بوده است. لزوم نیرومندی در مقابل دشمن، قانون ثابتی است که از یک احتیاج ثابت و دائم سرچشمه می‌گیرد؛ امّا لزوم مهارت در تیراندازی و اسب‌دوانی مظهر یک احتیاج موقّت است و با مقتضیات زمان و توسعه عوامل فرهنگی و فنّی تغییر می‌کند و چیزهای دیگر از قبیل لزوم مهارت در به‌کاربردن سلاح‌های امروز جای آن را می‌گیرد. مثال دیگر: پیغمبر اکرم (ص) فرموده است طلب دانش بر هر مسلمان واجب است. دانشمندان اسلامی به ثبوت رسانیده‌اند که وجوب تحصیل دانش از نظر اسلام در دو مورد است: «یکی در موردی که تحصیل ایمان، به دانش بستگی دارد؛ و دیگر در مواردی است که انجام یک وظیفه بدان بستگی پیدا می‌کند». در مورد دوم می‌گویند وجوب طلب دانش «تهیؤی» است، یعنی برای این است که انسان را برای عمل و انجام‌وظیفه آماده نماید. اینجاست که تحصیل علوم از نظر وجوب و عدم وجوب به‌حسب مقتضیات زمان متفاوت می‌شود. در برخی از زمان‌ها انجام تکالیف اسلامی حتّی تکالیف اجتماعی از قبیل تجارت، صنعت، سیاست و غیره نیاز چندانی به تحصیل دانش ندارد، تجربیات عادی کافی است؛ ولی در زمان دیگر مانند زمان ما انجام این وظایف آن‌چنان پیچیده و دشوار است که سال‌ها درس و تخصّص لازم است تا انجام تکالیف اجتماعی اسلامی (واجب‌های کفایی) امکان‌پذیر گردد. ازاین‌رو تحصیل علوم سیاسی و اقتصادی و فنّی و غیره که در عصری واجب نبود در عصر دیگر واجب می‌شود. چرا؟ چون اجرا و عملی ساختن اصل لزوم حفظ حیثیت و عزّت و استقلال جامعه اسلامی که یک اصل ثابت و دائم است در شرایط این زمان جز با تحصیل و تکمیل دانش حاصل نمی‌شود، و انجام این تکلیف در شرایط و زمان‌های مختلف به یک‌شکل نیست.
بلوغ عقلی و علمی بشر و طلوع دوره توانایی وی بر دریافت حقایق کلّیه معارف و قوانین الهی و بر حفظ مواریث دینی و مبارزه با تحریف‌ها و بدعت‌ها، دعوت و تبلیغ و اشاعه دین، زمینه اصلی پایان‌یافتن پیامبری است. قسمت عمده وظایفی که در دوره کودکی بشر اجباراً «وحی» انجام می‌داده است، در دوره رشد و بلوغ عقل و علم، نیروی علمی و عقلی انجام می‌دهد و «علما وارث انبیا» می‌گردند.
با اینکه اسلام بر خلاف سنّت رایج مذهب، هیچ‌گونه امتیازی برای علمای امّت که منجر به‌نوعی امتیاز طبقاتی بشود قائل نشده است، ایفای بزرگ‌ترین نقشه‌ای دینی را بر عهده آنان گذاشته است. در هیچ دینی به‌اندازه اسلام علمای امّت نقش اصیل و مؤثّری نداشته‌اند و این از خصیصه خاتمیت این دین ناشی می‌شود.
اوّلین جایگاهی که در دوره خاتمیت از پیامبران به عالمان انتقال می‌یابد جایگاه دعوت و تبلیغ و ارشاد و مبارزه با تحریف‌ها و بدعت‌هاست.
توده بشر در همه دوره‌ها نیازمند به دعوت و ارشاد است. قرآن با کمال صراحت این وظیفه را بر عهده گروهی از خود امّت می‌گذارد:
وَ لْتَکنْ مِنْکمْ امَّةٌ یدْعونَ الَی الْخَیرِ یأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ. (آل‌عمران - ۱۰۴)
باید گروهی از شما باشند که دعوت به خیر کنند، به نیکی فرمان دهند و از زشتی باز دارند. همچنین عللی که منجر به تحریف و بدعت می‌شود همه‌وقت بوده است و خواهد بود، و باز علمای امّت هستند که وظیفه‌دار مبارزه با تحریف‌ها و بدعت‌ها هستند.
رسول اکرم (ص) فرمود: «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و من لم یفعل فعلیه لعنة اللّه» . (اصول کافی، جلد ۱، ص ۵۴)
آنگاه که بدعت‌ها پدید می‌آیند بر عهده دانشمند است که دانش خویش را آشکار کند و آن که نکند لعنت خدا بر او باد.
آن چیزی که این مبارزه را ممکن و کار آن را آسان می‌کند محفوظ ماندن معیار و مقیاس اصلی یعنی قرآن است. رسول اکرم مخصوصاً تأکید کرده است که برای صحت‌وسقم چیزهایی که از زبان او نقل می‌شود از مقیاس قرآن استفاده کنند. نگهداری متون اصلی از دستبرد حوادث، استنباط فروع از اصول و تطبیق کلّیات بر جزئیات، طرح و اکتشاف مسائل جدید که هر عصری با خود می‌آورد، جلوگیری از گرایش‌های یک‌جانبه، مبارزه با جمود بر شکل‌ها و ظاهرها و عادت‌ها، تفکیک احکام اصلی و ثابت و مادر از مقرّرات فرعی و نتیجه، تشخیص اهمّ و مهم و ترجیح اهمّ، تعیین حدود اختیارات حکومت در وضع قوانین موقّت، و بالاخره تنظیم «برنامه»های متناسب با احتیاجات روز از اهمّ وظایف علمای امّت در دوره خاتمیت است.
یکی از اعجاب‌آمیزترین موضوعات در تاریخ علوم و فلسفه اسلامی استعداد پایان‌ناپذیر منابع اسلامی، مخصوصاً قرآن کریم، برای تحقیق و کشف و استنباط است. اختصاص به مسائل فقهی و حقوقی ندارد، در همه قسمت‌ها چنین است. هر کتاب بشری، هر چند شاهکار باشد، استعداد محدود و پایان‌پذیری برای تحقیق و مطالعه دارد و کارکردن چند نفر متخصّص کافی است که تمام نکات آن را روشن نماید؛ امّا قرآن در طول چهارده‌قرن با آنکه همیشه صدها متخصّص روی آن کار می‌کرده‌اند، نشان داده است که از نظر تحقیق و اجتهاد، استعداد پایان‌ناپذیری دارد.
قرآن از این نظر مانند طبیعت است که هر چه بینش‌ها وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌گردد و تحقیقات و مطالعات بیشتر انجام می‌گیرد راز جدیدتری به دست می‌آید. یک مطالعه دقیق درباره مسائل مربوط به مبدأ و معاد، حقوق، فقه، اخلاق، قصص تاریخی و طبیعیات که در قرآن آمده است با مقایسه با «بینش»هایی که در طول چهارده‌قرن پدیدآمده و کهنه شده تا به امروز رسیده است، حقیقت را روشن می‌کند.
بینش‌ها هر چه پیش‌تر رفته و وسیع‌تر و عمیق‌تر گشته خود را با قرآن متجانس‌تر یافته است؛ و حقّاً کتابی آسمانی که درعین‌حال معجزه باقیه آورنده خویش است باید چنین باشد.
بزرگ‌ترین دشمن قرآن جمود و توقّف بر بینش مخصوص یک‌زمان و یک دوره معین است، همچنان که بزرگ‌ترین مانع شناخت طبیعت این بود که علما فکر می‌کردند شناخت طبیعت همان است که در گذشته به‌وسیله افرادی از قبیل ارسطو و افلاطون و غیرهم صورت‌گرفته است.
اینکه قرآن کریم، و حتّی کلمات جامعه خود رسول اکرم (ص)، استعداد کاوش و تحقیق پایان‌ناپذیری دارند و نباید نظرها محدود شود، از اوّل موردتوجه پیشوای بزرگ اسلام بوده است و آن را به یاران خود گوشزد می‌فرموده است. رسول اکرم مکرّر در کلمات خویش به این نکته اشاره فرموده است که قرآن را به بینش مخصوص یک عصر و زمان محدود نکنید. فرمود: «ظاهره انیق و باطنه عمیق، له تخوم و علی تخومه تخوم لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه؛ شگفتی‌های آن پایان نمی‌یابد و تازه‌های آن کهنه نمی‌گردد» (اصول کافی، ج ۲، ص ۵۹۹).
از امام صادق (علیه‌السلام) پرسش شد چه رمزی در کار است که قرآن هر چه بیشتر در میان مردم پخش و قرائت می‌گردد و هر چه بیشتر در آن بحث‌وفحص می‌شود جز بر طراوت و تازگی‌اش افزوده نمی‌گردد؟ امام جواب داد: «این بدان جهت است که قرآن برای یک‌زمان و عصر معین و برای یک مردم خاصّی نازل نشده است؛ قرآن برای همه زمان‌ها و همه مردم‌هاست. ازاین‌جهت در هر زمانی نو است و برای همه مردمان تازه است». (عیون اخبار الرضا، چاپ‌سنگی، ص ۲۳۹)