کد درس: 3050302
هدف کلی: آشنایی با ضرورت و حقیقت دین

عنوان جزئی:محدودیت عقل و علم بشری​​​​​​​
​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​مدت زمان: 60 دقیقه
​​​​​​​
ثبت گزارش

وجه بیان:
آشنایی با ضرورت و حقیقت دین یکی از موضوعات مبنایی و پر اهمیت در این گروه سنی است؛ لذا از مربیان عزیز خواهشمندیم که تمام سعی و تلاش خود را برای به ثمر رساندن این بحث بکار گیرند. چرا که این سؤال برای هر فرد متدین و جامعه متدین، سؤالی سرنوشت‌ساز است که اگر به آن پاسخ صحیحی داده نشود، فراگیران در مواجهه با فرهنگِ علم‌زده دور از دین امروزی، از شناخت ضرورت و حقیقت دین باز می‌مانند.
دین یا علم؟ وحی یا عقل؟ آیا دین واقعاً با همان سرنوشتی که متفکران در آغاز عصر روشنگری و ادامه آن برایش متصور بودند مواجه شده است؟ یعنی نشستن علم به‌جای آن و به‌عهده‌گرفتن وظایف دین در حل اساسی‌ترین چالش‌های ممکن مواجه شد؟ استاد شهید مطهری دراین‌خصوص می‌فرماید: «اگرچه علم و دین برای گسترش و شناسایی آدمیان آمده‌اند، اما علم افزایش افقی به انسان ارزانی می‌دارد و دین، گسترش عمودی در بشر ایجاد می‌کند. دین می‌گوید، تمام این‌جهانی که می‌بینی در مقابل جهان غیبی که بر این جهان احاطه دارد، مثل یک حلقه است در صحرا؛ لذا هریک از علم و دین، ابعادی از جهان هستی را فراروی انسان‌ها می‌گشاید که آدمی به همه آن‌ها نیازمند است. در نتیجه، نه علم می‌تواند جانشین دین شود و نه دین می‌تواند جانشین علم شود». ایشان همچنین در جای دیگری از مباحث خود می‌فرماید: «هم علم به انسان امنیت می‌بخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی می‌دهد و ایمان امنیت درونی. علم در مقابل هجوم بیماری‌ها، سیل‌ها، زلزله‌ها، طوفان‌ها ایمنی می‌دهد و ایمان در مقابل اضطراب‌ها، تنهایی‌ها، احساس بی‌پناهی‌ها و پوچ‌انگاری‌ها. علم جهان را با انسان سازگار می‌کند و ایمان انسان را با خودش» (انسان و ایمان، ص ۲۳)بر همین اساس ما در این عنوان به دنبال پرداختن به این موضوع هستیم. امید است تا با پرداختن به این مسئله فراگیران از یک دیدگاه عقلانی و صحیح در باب شبهات تقابل علم و دین و همچنین محدودیت عقل و علم بشری در تفسیر برخی مسائل و حقایق زندگانی برخوردار گردند.


هدف شناختی:
با قلمرو علم و دین و تفاوت‌های آن‌ها به طور اجمالی آشنا می‌شود.
با نقص‌های نسبی و مطلق علم بشری در زمینه‌های مختلف آشنا می‌شود.
با محدودیت علم بشری در پاسخ‌گویی به اسرار عالم مانند حقیقت مرگ، معاد، سعادت‌مندی حقیقی، مبدأ هستی و... آشنا می‌شود.



هدف عاطفی:
 گرایش به علم و دین را توأماً در خود تقویت می‌کند.​​​​​​​

هدف رفتاری:
در تکیه بر دانش بشری از افراط‌وتفریط دوری می‌کند.

​​​​​
جملات کلیدی:
قرآن کریم: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیبِ لَا یعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَیعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کتَابٍ مُبِینٍ؛ و کلیدهای خزائن غیب نزد اوست، کسی جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را می‌داند و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانه‌ای در زیر تاریکی‌های زمین و نه هیچ تر و خشکی، جز آنکه در کتابی مبین مسطور است». (انعام – ۵۹)
قرآن کریم: «وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَیوْمَ یقُولُ کنْ فَیکونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْک یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَکیمُ الْخَبِیرُ؛ و اوست خدایی که آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید و روزی که بگوید: موجود باش، آن چیز بی‌درنگ موجود خواهد شد. سخن او حق است و پادشاهی و فرمان عالم روزی که در صور بدمند تنها با اوست و دانای نهان و آشکار است و هم او به تدبیر خلق دانا و (بر همه چیز) آگاه است». (انعام – ۷۳)
مقام معظم رهبری: «آمیزش علم و معنویت، علم و ایمان، علم و اخلاق، آن خلأ امروز دنیاست». (۲۹/۱۰/۱۳۸۴ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیه‌السّلام) به نشانی farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3328)
شهید مطهری: «حقیقت این است که میزان کمکی که مطالعه در آثار آفرینش می‌تواند بکند نسبت به مسائلی که صریحاً قرآن کریم آن‌ها را عنوان کرده است اندک است. قرآن مسائلی در الهیات مطرح کرده که به‌هیچ‌وجه با مطالعه در طبیعت و خلقت قابل تحقیق نیست» (سیری در نهج‌البلاغه، ص ۶۸).
شهید مطهری: «علم و ایمان نه‌تنها با یکدیگر متضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند» (سیری در نهج‌البلاغه، ص ۱۱).

کلیدواژه:

محدودیت علم بشری - قلمرو علم و دین

سؤالاتی که ارائه این عنوان به آن‌ها پاسخ می‌دهد:
1)علم بشری با چه نقص‌های جزئی و مطلقی مواجه است؟
2)علم بشری با چه محدودیت‌هایی در پاسخگویی به اسرار عالم دارد؟
3)چه ارتباطی بین تعالیم دینی و رهنمودهای پیامبران با عقل بشری وجود دارد؟


اهـــداف درس

ورود به بحث:
پرسش از مفاهیم کلیدی درس
ارائه و تحقیق توسط فراگیران جلسه


زمان و مکان پیشنهادی:
ایام بزرگداشت ابن‌سینا

روش های درس

​​منابـع پیشنهادی

توضیحات سودمنـد


​​​​​​​گفتار اول
بینش وسیع و گسترده انسان درباره جهان، محصول کوشش جمعی بشر است که در طی قرون و اعصار روی‌هم انباشته شده و تکامل‌یافته است. این بینش که تحت ضوابط و قواعد و منطق خاص درآمده نام «علم» یافته است. علم به معنی اعم - یعنی مجموع تفکرات بشری درباره جهان که شامل فلسفه هم می‌شود - محصول کوشش جمعی بشر است که نظم خاص منطقی یافته است.
گرایش‌های معنوی و والای بشر، زاده ایمان و اعتقاد و دلبستگی‌های او به برخی حقایق در این جهان است که آن حقایق، هم ماورای فردی است، عام و شامل است، و هم ماورای مادی است، یعنی از نوع نفع و سود نیست. این‌گونه ایمان‌ها و دلبستگی‌ها به نوبه خود مولود برخی جهان‏بینی‌‏ها و جهان‏شناسی‏‌هاست که یا از طرف پیامبران الهی به بشر عرضه شده است و یا برخی فلاسفه خواسته‌‏اند نوعی تفکر عرضه نمایند که ایمانزا و آرمان‏خیز بوده باشد. ولی اگر ما دین را عبارت از بیان قوانین تکامل اجتماعی بدانیم، یعنی همان‌طور که علم، قوانین تکامل طبیعی را کشف کرد، دین قوانین تکامل اجتماعی را که یک تکامل اکتسابی است، از راه وحی بیان کرد.
پیامبران علیهم‏السلام، جانشینان فکر و عقل انسان نیستند که سبب شود قوای وجود بشر تعطیل گردد و استدلال و اجتهاد نکند که این خلاف نظم عالم است. بلکه پیامبران می‏گویند کارهایی که در قوه فکر و عقل و استدلال است باید انسان خود انجام دهد و آنجایی که از قوه او خارج است، وحی به کمکش خواهد آمد.
اگرچه علم و دین برای گسترش شناسایی آدمیان آمده‌اند، اما علم افزایش افقی به انسان ارزانی می‌دارد و دین، گسترش عمودی در بشر ایجاد می‌کند. دین می‌گوید تمام این جهانی که می‌بینی در مقابل جهان غیبی که بر این جهان احاطه دارد، مثل یک حلقه است در صحرا لذا هر یک از علم و دین ابعادی از جهان هستی را فراروی انسان‌ها می‌گشاید که آدمی به همه آن‌ها نیازمند است. در نتیجه نه علم می‌تواند جانشین دین سود و نه دین می‌تواند جانشین علم شود.
گفتار دوم
هم علم به انسان امنیت می‌بخشد و هم ایمان. علم امنیت برونی می‌دهد و ایمان امنیت درونی. علم در مقابل هجوم بیماری‌ها، سیل‌ها، زلزله‌ها، طوفان‌ها ایمنی می‌دهد و ایمان در مقابل اضطراب‌ها، تنهایی‌ها، احساس بی‌پناهی‌ها، پوچ‌انگاری‌ها. علم جهان را با انسان سازگار می‌کند و ایمان انسان را با خودش.
زمانی خیال می‌کردند اگر تمدّن پیشرفت کرد دیگر جایی برای دین نیست. امروز دیگر معلوم شده که پیشرفت علم و تمدّن نیازی را که بشر به دین برای یک زندگی خوب دارد رفع نمی‌کند. بشر هم از لحاظ شخصی احتیاج به دین دارد و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است. همین‌قدر که ابدیت به فکر بشر می‌آید، به جهان دیگر پیوند پیدا می‌کند. امروز مورد قبول علماست که بسیاری از مسائل علمی که بشر به آن‌ها رسیده است محرّک اوّلیه‏اش دین بوده است.
عقل، موجود بر دو قسم است: محدود و نامحدود. وقتی محدود را تعریف کنیم نامحدود هم روشن می‌شود. شما که در اینجا نشسته‏اید، یک نقطه معین و یک مقدار معین از فضا را اشغال کرده‌اید و در نقطه دیگر و جای دیگر نیستید و اگر بخواهید در نقطه دیگر در روی صندلی دیگر بنشینید، ناچار باید این نقطه را رها کنید و با حرکت، خود را به نقطه دیگر منتقل نمایید، یعنی نمی‌توانید در عین اینکه در این نقطه هستید در آن نقطه باشید. شما از نظر «مکان» محدود به مکان خاص هستید. همین‌طور است از لحاظ زمان. ما در این زمان هستیم و در زمان‌های پیش نبوده‏ایم، همچنان که در زمان‌های بعد نخواهیم بود. حالا اگر موجودی از نظر مکانی و زمانی نامحدود باشد، به معنی این است که هیچ مکانی و هیچ زمانی از او خالی نیست و در همه زمان‌ها و همه مکان‌ها هست، بلکه محیط بر مکان و زمان است؛ و در این وقت است که حواس ما از درک چنین موجودی عاجز و ناتوان است. ما به این دلیل یک شی‏ء خاص را می‌بینیم که محدود است و در جهت معین قرار دارد، قابل‌اشاره است، شکل دارد. اگر نامحدود باشد و شکل و جهت نداشته باشد قهراً نخواهیم توانست او را دید.
غیب یعنی نهان، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده محسوسات واقع شده است. قرآن کریم این کلمه را زیاد به کار برده است، گاهی تنها، مثل‌اینکه می‌فرماید: «الَّذینَ یؤْمِنونَ بِالْغَیبِ» (بقره – ۳) (آنان که به غیب ایمان دارند) یا می‌فرماید: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها الّا هُوَ» (انعام – ۵۹) (کلیدهای غیب نزد خداست و جز او کسی از آن‌ها آگاه نیست) و گاهی همراه با کلمه «شهادت» مثل‌اینکه می‌فرماید: «عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ» (خداوند هم به غیب آگاه است و هم به شهادت).
فلاسفه اسلامی از همین تعبیر قرآنی استفاده کرده، جهان طبیعت را «عالم شهادت» و جهان ملکوت را «عالم غیب» اصطلاح کرده‌اند. در ادبیات عرفانی ما از غیب و نهان و پشت پرده و اینکه راز نهان و پشت پرده و ماورای ظاهری هست، زیاد سخن رفته و لطف و زیبایی خاصّی به آن داده است. برای ایمان و اعتقاد ما به عالم شهادت، حواسّ ما کافی است. اساساً این عالم ازآن‌جهت «شهادت» نامیده شده است که ما با حواسّ خود با آن سروکار داریم و محسوس و ملموس ماست، علی‌هذا نیازمند به معرّف و معلّمی برای اینکه به وجود چنین جهانی مؤمن بشویم نیستیم. نیازمندی ما به معلّم و تعلیم و تحقیق، برای آشناشدن بیشتر با حقایق آن است. امّا این حواس برای ایمان و اعتقاد به جهان غیب کافی نیست؛ برای ایمان و اعتقاد به جهان غیب، قوّه عقل که خود مرتبه غیب وجود ماست باید دست‌به‌کار و فعّالیت بشود، و یا قوّه‌ای نهان‏تر و مخفی‏تر از عقل باید غیب را شهود نماید. پیغمبران راهنمایان جهان غیب‏اند، آمده‌اند که مردم را به غیب و ماورای ظاهر و محسوسات، مؤمن و معتقد نمایند. پیغمبران به اینکه مردم به وجود غیب ایمان داشته باشند اکتفا نکرده‌اند، پیغمبران آمده‌اند که میان مردم و غیب رابطه برقرار کنند، حلقه اتّصال میان مردم و جهان غیب باشند، مردم را مؤمن به مددهای غیبی و عنایت‌های خاصّ در شرایط خاصّی بنمایند. اینجاست که مسئله غیب عملاً با زندگی بشر تماس پیدا می‌کند.