کد درس: 3050202
هدف کلی: آشنایی با اهداف پیامبران
عنوان جزئی:بیان هدف هدایت و رشد انسان‌ها
​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​مدت زمان: 60 دقیقه
​​​​​​​
ثبت گزارش

وجه بیان:
هدف پیامبران که به قول شهید مطهری ثنویتی در آن راه ندارد همانا دعوت مردم به توحید و قرب الی الله است و این هدف در دو رویکرد قابل‌بررسی است؛ یکی مبارزه با شرک و طاغوت که رسول اکرم (ص) بر اساس آن اولین شعار خود یعنی «قولوا لا اله الی الله تفلحوا» (صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۵۱۸) را سر دادند و دیگری رشد و هدایت انسان‌ها بر اساس آیه «کمَا أَرْسَلْنَا فِیکمْ رَسُولًا مِنْکمْ یتْلُو عَلَیکمْ آیاتِنَا وَیزَکیکمْ وَیعَلِّمُکمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیعَلِّمُکمْ مَا لَمْ تَکونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره – ۱۵۱) است که این رویکرد در واقع ثمره رویکرد اول هم است. در این هدف کلی برای هرکدام از این رویکردها یعنی توحید و رشد انسان‌ها یک جلسه مستقل در نظر گرفته شده است.

این طرح درس به رویکرد شماره دو یعنی رشد و هدایت انسان‌ها می‌پردازد

هدف شناختی:
با مصادیقی از تلاش‌های پیامبران علی‌الخصوص پیامبر اکرم (ص) در زمینه رشد و هدایت انسان‌ها و آشنا می‌شود.
با برخی از آیات در خصوص هدایت انسان‌ها موجود در قرآن کریم آشنا می‌شود.
نسبت به مفهوم و تعریف هدایت و رشد آگاهی می‌یابد.


هدف عاطفی:
علاقه وی به شخص پیامبر (ص) به‌واسطه تلاش‌هایی که ایشان در مسیر رشد و هدایت انسان‌ها داشته‌اند تعمیق می‌یابد.
به مسائل معنوی به جهت درک و یادگیری نحوه حرکت صحیح در مسیر سعادت گرایش پیدا می‌کند.
به رشد و هدایت هرروزه خود اهمیت می‌دهد و چنانچه بر اساس روایات دو روزش باهم مساوی باشد احساس عبث می‌کند.


هدف رفتاری:
تقدم تزکیه بر تعلیم را در تمامی امور زندگی خود لحاظ می‌کند.
تزکیه هدایت و رشد را سرلوحه شئون مختلف زندگی خود قرار می‌دهد.
خود در معرض مصادیق هدایت الهی قرار می‌دهد و با علما و اساتید اخلاق ارتباط، اثرپذیری مثبت و همنشینی دارد.
در مطالعه و پاسخگویی به شبهات پیرامون اهداف و دستاوردهای انبیا کوشا است.
​​​​​
جملات کلیدی:
قرآن کریم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آن‌ها آیات او را تلاوت می‌کند و آنان را پاک می‌گرداند و به آن‌ها علم کتاب (احکام شریعت) و حقایق حکمت می‌آموزد، و همانا پیش از آن در گمراهی آشکار بودند». (آل‌عمران - ۱۶۴)
قرآن کریم: «الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ هم آنان که پیروی کنند از آن رسول (ختمی) و پیغمبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آن‌هاست (نام و نشان و اوصاف) او را نگاشته می‌یابند که آن‌ها را امر به هر نیکویی و نهی از هر زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال، و هر پلید منفور را حرام می‌گرداند، و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده‌اند از آنان برمی‌دارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق می‌آورد). پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالم‌اند». (اعراف - ۱۵۷)
قرآن کریم: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَةُ الْمُکذِّبِینَ؛ و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم که خدای یکتا را پرستید و از بتان و فرعونان دوری کنید، پس بعضی مردم را خدا هدایت کرد و بعضی دیگر ضلالت و گمراهی بر آنان حتمی شد، اکنون در روی زمین گردش کنید تا بنگرید عاقبت آنان که (انبیا را) تکذیب کردند به کجا رسید (و آن‌ها چگونه هلاک ابدی شدند)». (نحل - ۳۶)
امیرالمؤمنین علی (ع): «و اقتَدوا بهَدْی نَبِیکم فإنَّهُ أفضَل الهَدی، و استَنُّوا بسُنَّتِهِ فإنّها أهدَی السُّنَنِ؛ به راه پیامبرتان اقتدا کنید که آن برترین راه است و از روش و سنّت او پیروی کنید که آن رهنماترین روش و سنّت است» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۱۰).
مقام معظم رهبری: «دنیا، در تاریکیِ جهل و فریب فرورفته بود، در آن دورانی که پروردگار عالم این نور را به بشریّت اهدا فرمود و عطا فرمود. امروز جسم مبارک پیغمبر در میان ما نیست لکن «اَرسَلَهُ بِالهُدیٰ وَ دینِ الحَقّ»؛ دین او، هدایت او همراه ما است. اگر از این نور تبعیّت کنیم، اگر مشمول این تعبیر قرآنی باشیم که «وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ»، آن‌وقت نتیجه‌اش این است که «اُولئکَ هُمُ المُفلِحون»؛ تبعیّت از هدایت الهی و نوری که او آورد - که این نور، قرآن است و قرآن کتاب هدایت و کتاب نور است - تبعیّت از این هدیه الهی به‌وسیله پیغمبر اکرم (ص) به بشریّت، موجب این است که فلاح و رستگاری به بشر عطا بشود و عنایت بشود» (بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان اجلاس[1] وحدت اسلامی مورخ ۰۴/۰۹/۱۳۹۷ به نشانی farsi.khamenei.ir/speech-content?id=41007)



کلیدواژه:

پیامبران و هدایت انسان‌ها - اهداف پیامبران - پیامبران و رشد انسان‌ها - تزکیه - علت بعثت پیامبران

سؤالاتی که ارائه این عنوان به آن‌ها پاسخ می‌دهد:
چه مصادیقی از تلاش­های پیامبران - علی­الخصوص پیامبر اکرم (ص) - در زمینه رشد و هدایت انسان‌ها می‌توان یافت؟
کدام آیات در قرآن کریم اشاره به رشد و هدایت انسان‌ها دارد؟
مفاهیم رشد و هدایت به چه معناست و کدام آیات در قرآن کریم به این موضوع اشاره کرده است

اهـــداف درس

ورود به بحث:
مطالعه صفحات ۲۵ الی ۳۰ کتاب وحی و نبوت و صفحات ۴۷ الی ۵۸ کتاب خاتمیت از شهید مطهری


زمان و مکان پیشنهادی:
عید مبعث
۱۷ ربیع‌الاول
ایام موسم حج

روش های درس

​​منابـع پیشنهادی

توضیحات سودمنـد


​​​​​​​بخش‌هایی از سخنرانی مقام معظم رهبری به مناسبت عید سعید مبعث در خصوص نقش، شخصیت و اهداف پیامبران مورخ ۲۱ اسفندماه ۱۳۹۹:
بعثت به معنای برانگیختگی است؛ یعنی برانگیختگیِ انسان برگزیده پروردگار - که رسول الهی است - و این برانگیختگی همراه می‌شود با اتّصال او به منبع لایزال علم و قدرت الهی که این، حادث شدنِ پدیده عظیم رسالت و پیامبری است؛ در مرحله بعد، این برانگیختگیِ شخص پیغمبر به برانگیختگی مجموعه‌های بشری منتهی خواهد شد؛ یعنی پیغمبر اکرم و رسول الهی در هر دوره‌ای - هر یک از پیامبران بزرگ الهی - بعد [از این] که مبعوث می‌شود و برانگیخته می‌شود، مجموعه‌های انسانی را او برانگیخته می‌کند و به راه می‌اندازد و حرکت می‌دهد به سمت راهی نو، به نیک‌بختی بشر و راهی را در مقابل پای انسان قرار می‌دهد؛ معنای بعثت این است.
 در بعثتِ همه پیامبران اهدافی وجود داشته است - اهداف الهی - که طبعاً هدف خود پیغمبر هم به‌تبع تبعیّت از پروردگار، همان هدف خواهد بود. پس بعثت‌ها هدف‌های بزرگی دارند که رأس همه این هدف‌ها عبارت است از توحید؛ توحید، هدف بزرگ بعثت است: «وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت» (نحل - ۳۶)؛ توحید خالص، توحید محض که این آیهٔ شریفه در سوره نحل است. در سوره اعراف و همچنین در سوره هود [هم] از زبان چندین پیغمبر بزرگ مثل نوح، مثل هود، مثل صالح و دیگران این‌جور گفته می‌شود که «یٰقَومِ اعبُدُوا اللهَ ما لَکُم مِن اِلٰه غَیرُه» (اعراف – 65). این توحید، اوّلین هدف بعثت پیامبران است. البتّه می‌دانید که توحید هم فقط به معنای این نیست که انسان در ذهن خود عقیده پیدا کند که خدا یکی است و دو تا نیست؛ خب بله این هم هست لکن توحید به یک معنای مهمّی است که به معنای حاکمیّت الهی است؛ توحید به معنای حاکمیّت مطلق پروردگار بر عالم تشریع و عالم تکوین -هر دو- است که بایستی امر الهی نافذ دانسته بشود؛ هم در عالم تکوین -در همة حوادث وجود، «لا حول و لا قوّة الّا بالله»- و هم در عالم تشریع، همة این حوادث و همة حالات ناشی از قدرت واحد پروردگار است. خب این، هدف اصلی است.
هدف‌های دیگری هم وجود دارد؛ تزکیه بشر، یعنی پالایش روحی انسان‌ها از آلودگی‌ها و از پیرایه‌های پَست‌کننده و انحطاط آور؛ تعلیم انسان‌ها و مقام علمی انسان‌ها را بالابردن و استقرار عدالت که جامعه بشری باعدالت اداره بشود: «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»(حدید – ۲۵)؛ ایجاد حیات طیّبه: «فَلَنُحیِیَنَّه حَیٰوةً طَیِّبَةً»(نحل – ۹۷)؛ این حیات طیّبه یعنی چه؟ حیات طیّبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادّی بشر، امنیّت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همه اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است؛ حیات طیّبه یعنی اینها. اینها اهداف بعثت پیامبران است. البتّه در اینجا موردبحث غالباً پیامبران بزرگ الهی هستند، [لکن] پیامبران دیگری هم بودند که به معنای مبلّغِ این حقایق به نقاط مختلف عالم گسیل می‌شدند.
خب ملاحظه می‌کنید که این هدف‌ها، هدف‌های بسیار بزرگی است، هدف‌های دشواری است؛ این هدف‌ها چه جوری به دست می‌آید؟ این طبعاً اوّلاً احتیاج دارد به یک برنامه‌ریزی گسترده برای مناسبات اجتماعی؛ یعنی اگر چنانچه نبیّ اسلام، نبیّ حق، فرستاده الهی در هر دوره‌ای بخواهد این اهداف را تحقّق ببخشد، ناچار بایستی به‌تناسب این اهداف، مناسبات اجتماعی ایجاد بکند. مطلب دوّم هم قدرت سیاسی است؛ یعنی این مناسبات اجتماعی را یک انسان منزوی یا یک نصیحت‌کننده که فقط مردم را نصیحت می‌کند نمی‌تواند به وجود بیاورد؛ قدرت لازم است، قدرت سیاسی لازم است؛ بنابراین بعثت‌ها، همراه هستند هم با یک قدرت سیاسی بزرگ و هم با یک برنامه‌ریزی وسیع برای تحقّق این اهداف.
پس با آمدن پیغمبر یک نظام سیاسی به وجود می‌آید، یعنی هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید - حالا اینکه کدام پیغمبر توفیق پیدا کرد این کار را بکند و کدام توفیق پیدا نکرد بحث دیگری است، لکن هدف این است که یک نظام سیاسی به وجود بیاید - که بتواند این اهداف را با تشکیل برنامه‌ها و مناسبات اجتماعی و مناسبات گوناگون بشری تحقّق ببخشد. در این نظام سیاسی، آئین حکمرانی از کتاب خدا گرفته می‌شود و از آنچه خدای متعال بر پیغمبر نازل می‌کند که می‌فرماید: «فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنذِرینَ وَ اَنزَلَ مَعَهُمُ الکتٰبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فیمَا اختَلَفوا فیه» (بقره - ۲۱۳)؛ «لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم او است در همه تنظیم‌های اجتماعی. این در سوره بقره است، در سوره مائده [می‌فرماید]: «وَلیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ»؛ انجیل حاکم است؛ یعنی دستور حکمرانی از انجیل گرفته می‌شود برای اهل انجیل؛ و همچنین در [مورد] پیغمبران دیگر که در آیات «وَ مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللهُ فَاُولئٰکَ هُمُ الکافرون» (مائده - ۴۴) و «اُولئٰکَ هُمُ الظٰلِمونَ» (مائده - ۴۵) و «اُولئٰکَ هُمُ الفسِقونَ» (مائده - ۴۷) هست، در همه اینها آن چیزی که منبع و منشأ حکمرانی است و دستور حکمرانی و برنامه‌های حکمرانی از آن گرفته می‌شود، عبارت است از کتاب الهی که به پیغمبر نازل شده است؛ این اصول و اساس در آن [کتاب] است و همه برنامه‌های بشری در چهارچوبِ این اصول بایستی گذاشته بشود.
خب این، دستور حکمرانی است لکن این دستور حکمرانی را چه کسی عمل بکند؟ بدون وجود یک مدیریّت و یک فرماندهی که این دستور عملیّاتی نخواهد شد؛ پس یک مدیریّتی لازم است و این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛ یعنی پیغمبر اکرم و همه پیغمبران - نبیّ مکرّم اسلام و قبل از او پیامبران دیگر - مدیران و فرماندهانی هستند که موظف‌اند حکمرانیِ دینی و الهی در جامعه را که محصول بعثت پیغمبران است و با کتاب الهی ارائه می‌شود، اجرا کنند و این را تحقّق ببخشند.
البتّه این راهبری و فرماندهی یک‌جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام (ص) - که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند - گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن می‌کند به امر الهی؛ مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سوره بقره است که «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سَبیلِ الله» (بقره - ۲۴۶)؛ مردم که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ «قالَ لَهُم نَبِیُّهُـم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکًا» (بقره - ۲۴۷)؛ طالوت شد فرمانده؛ بنابراین پیغمبر راهبر است و فرمانده اصلی و گرداننده اصلی است لکن اجرای کار به دست یک کس دیگری است غیر از آن پیغمبر که در این مثال طالوت است و امثال آن هم قطعاً در تاریخ نبوت‌ها کم نیست و زیاد هست. یک‌وقت دیگر هم این‌جور است که پیغمبر کسی را معیّن نمی‌کند لکن خود او دارای موقعیّتی است در دستگاه حکومت که امر او نافذ است؛ مثل حضرت یوسف که امر او هم در دستگاه آن حکومت - که آن حکومت هم به‌تدریج گرایش به دین حضرت یوسف پیدا کرد - نافذ بود و کارها را انجام می‌داد، درحالی‌که حاکم مطلق هم نبود.
بنابراین، وضع بعثت به طور خلاصه این‌جوری است. پس بعثت به معنای برانگیختگی پیغمبر است، این برانگیختگی با ارسال کتاب الهی و دستور حکمرانی الهی که به پیغمبر نازل می‌شود همراه است و مفاد این حکمرانی را پیغمبر خدا، رسول الهی اِعمال می‌کند و اجرا می‌کند و راهبری می‌کند به شکل‌های مختلفی که عرض کردیم. شاید شکل‌های دیگری هم وجود داشته باشد که البتّه ما در قرآن از آن اثری ندیدیم؛ امّا ممکن است وجود داشته باشد؛ ما که از همه حوادث تاریخ مطّلع نیستیم. خب بنابراین دین با این نگاه گسترده چیست؟ دین با این نگاه وقتی که نگاه می‌کنیم عبارت است از مدیر مجموعه زندگی انسان؛ یعنی برنامه جامع؛ نه برنامه شخصی و برنامه‌های صرفاً عبادی و فردی انسان که بعضی خیال می‌کنند دین متکفّل برنامه‌های فردی است و مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره، از حوزه دین خارج است؛ نه، این نگاه نشان می‌دهد که دین، جامع است، جامعیّت دارد.
و طبعاً این دین با این نگاه، مورد دشمنی هم قرار می‌گیرد؛ در همه زمان‌ها اشرار عالم با یک چنین دینی مخالفت کرده‌اند؛ حالا یا به این صورت که سعی کنند فروبکاهند این منطقه عظیم و قلمرو عظیم را به مسائل شخصی یا اینکه علناً در مقابل دین بِایستند که فرمود: «وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمین» که این در [آیه ۳۱] سوره فرقان است؛ هر پیغمبری دشمنانی از مجرمین، گنهکاران، اشرار عالم داشته. در سوره انعام هم [فرمود]: «وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا» (انعام - ۱۱۲)؛ بنابراین وقتی که بعثت نبی اتّفاق می‌افتد و نبی مبعوث می‌شود و این سازوکار اجرای حکم الهی مطرح می‌شود، مفسدان و مستکبران و استعمارگران و اخلالگرانِ زندگی بشر، طبعاً با او مخالفت می‌کنند، غارتگرها با او مخالفت می‌کنند، ظَلَمه با او مخالفت می‌کنند. چون ضدّ ظلم است، ضدّ غارت ثروت‌های بشری است، ضدّ تسلّط ناحقّ بر آحاد بشر است، این‌هایی که اشرار عالم محسوب می‌شوند، طبعاً در مقابل پیغمبر می‌ایستند. شما امروز هم مشاهده می‌کنید که در تبلیغات دشمنان، از چیزی به نام «اسلام سیاسی» نام آورده می‌شود؛ اسلام سیاسی همین است که در نظام اسلامی ایران تحقّق پیدا کرده - که حالا بعد اشاره خواهم کرد به حرکت عظیمی که امام بزرگوار ما انجام دادند - و آماج حملات آن‌ها، اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی یعنی همین اسلامی که توانسته با تشکیل حکومت، دستگاه‌های گوناگون، نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیره به وجود بیاورد و یک هویّت دینی و اسلامی را برای یک ملّت ایجاد بکند؛ این، آن چیزی است که در مورد دین [می‌شود گفت]؛ بنابراین تعریف قرآن از دین یک چنین چیزی است؛ این را نمی‌شود فروکاست به کارهای کوچک، به یک اعمال عبادی صِرف و محض؛ بنابراین بعثت یک حرکت عظیمی است که برنامه جامع و نجات‌بخش بشر را در اختیار انسان‌ها می‌گذارد و آن‌ها را آماده می‌کند برای یک حرکت بزرگ.
البتّه این‌جور نیست که برانگیختگی پیغمبر و راهبری او، مردم را از تحرّک در این میدان برکنار کند؛ این‌جور نیست. همان‌طور که عرض کردیم، برانگیختگی پیامبر به برانگیختگی انسان‌ها منتهی می‌شود و جامعه را برانگیخته می‌کند؛ انسان‌ها حرکت می‌کنند؛ لذا [به همین جهت است] که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در آن خطبه معروف [می‌فرماید]: «وَ واتَرَ فیهِم رُسُلَهُ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول» (نهج‌البلاغه - خطبه ۱)؛ دفینه‌های دانش و خِرد را در وجود انسان زنده می‌کنند، به حرکت درمی‌آوردند؛ فطرت خفته آن‌ها را بیدار می‌کنند و آن‌ها را به حرکت درمی‌آورند و باز در یک خطبه دیگر نهج‌البلاغه درباره پیغمبر (ص) می‌فرماید که «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحمیٰ مَواسِمَه» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۸)؛ هم مرهم دارد، هم [مَوْسم] - سابق، روی محلّ زخم‌ها را وقتی که با مرهم خوب نمی‌شد، یک میلة داغی می‌گذاشتند و زخم به این وسیله خوب می‌شد؛ در لغت عرب به این میله‌‌ای که طبیب داغ می‌کرد و می‌گذاشت روی زخم، می‌گویند «مَوْسِم» یا «مِیْسَم»- می‌فرماید که «قَد اَحکَمَ مَراهِمَه»؛ پیغمبر اسلام (ص)، هم مرهم‌ها را آماده کرد، فراهم کرد، «وَ اَحمَیٰ مَواسِمَه» (همان)؛ هم آن میله‌های لازم را فراهم کرد که «یَضَعُ حَیثُ یَحتاج» (همان) یا «حَیثُ شاء»؛ هرجا لازم است و هر جا مفید است، مرهم، و هر جا لازم است، آن [موسم]. این حدودی که می‌بینید در اسلام هست - حدود و مجازات‌ها و مانند اینها - همان میله‌های گداخته است که روی زخم می‌گذارند که زخم را خوب کند؛ این در مورد مسائل مربوط به بعثت.