معرفی کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب : (بخش اول)
«مبانی توسعه و تمدن غرب» از مجموعه کتابهای شهید آوینی است که ابتدا توسط انتشارات «ساقی» و سپس توسط نشر «واحه» چاپ شد. این کتاب مجموعة ۱۸ مقاله از سید شهیدان اهلقلم پیرامون مفهوم توسعه، مبتنی بر مبانی معرفتی و تاریخی تمدن غرب است. ایشان در این کتاب به توسعه، آموزش، دانشگاه، اقتصاد، بانک و نظام آموزش غربی نگاه ویژهای داشتهاند و از منظر فلسفی به ماهیت حقیقی هر یک از این معانی رسیدهاند.
این کتاب اولینبار مدت کوتاهی پس از شهادت آوینی، توسط مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس در وزارت جهاد سازندگی منتشر شد، اما به دلیل اشتباهات و تحریفاتی که در چاپ کتاب به وجود آمده بود، مجدداً در سال ۱۳۷۶ توسط نشر ساقی ویرایش و منتشر شد.
شهید آوینی در فصل ابتدایی کتاب، یعنی «در معنای توسعه» به ماهیت اصلی عبارت «توسعه»، ریشه و خاستگاه آن اشاره میکند. او کلمة توسعه را از اولین رهآوردهای غربزدگی در کشور ما دانسته و آن را از عبارت «رشد» در قرآن متمایز میسازد. نویسنده به ریشة اصلی کلمة توسعه یعنی «Development» اشاره کرده و آن را با عبارت «رشد» در قرآن مقایسه میکند. او در ادامه مینویسد:
«مفهوم تکامل و تعالی در قرآن اصالتاً به ابعاد روحانی و معنوی وجود بشر است که بازگشت دارد و این تکامل روحانی نه اینچنین است که ضرورتاً با توسعة مادی بشر ملازمه داشته باشد، بلکه برعکس ثروت و استقلال در قناعت است، و صحت در اعتدال و پرهیز از تمتع (به معنای قرآنی آن)، و تعالی در ازخودگذشتگی و ایثار، و سلامت نفس در غلبه بر امیال نفسانی و شهوات نفس اماره بالسوء است.»
شهید آوینی وظیفة حکومت جمهوری اسلامی را ازبینبردن فقر برای دستیابی به عدالت اجتماعی میداند، نه توسعه به آن صورت که معنا شد. سید شهید مینویسد:
«وظیفة اصلی حکومت اسلامی اصلاً تزکیه و تعلیم اجتماع است، اما چون فقر و فقدان عدالت اجتماعی مانعی عظیم در برابر این هدف اصلی است، بالتبع به ازبینبردن فقر و سایر موانع میپردازد و به طور موازی در جهت تکامل و تعالی معنوی جامعه برنامهریزی میکند؛ بنابراین، آموزش و فرهنگ در خدمت رفع محرومیتها و ازبینبردن فقر قرار نمیگیرد، بلکه مبارزه با فقر در خدمت اعتلای معنوی و فرهنگی است». او در جای دیگری مینویسد:
«اگر مبارزه با فقر مادی بهعنوان محور و اصل اتخاذ شود، آنگاه آموزش و فرهنگ نیز بهعنوان امور تبعی در خدمت آن قرار خواهند گرفت؛ اما اگر اعتلای فرهنگی (تزکیه و تعلیم) محور و اصل قرار بگیرد، آنگاه مبارزه با فقر بهعنوان امری تبعی و مانعی بر سر راه تکامل و تعالی معنوی لحاظ خواهد شد.»
ایشان در دومین مقالة کتاب «توسعهیافتگی و اتوپیای قرن حاضر» به تقسیمبندی کشورهای جهان به کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته اشاره کرده و مینویسند:
«این تقسیمبندی نشان میدهد که در فرا راه اندیشه و خواستههای انسان امروز آرمان توسعهیافتگی قرار گرفته است که بهمثابه سرزمین افسانهای و پر راز و رمز و پرجاذبهای انسانها را بهجانب خویش میکشد و معیار این توسعهیافتگی - آنچنانکه خواهیم دید - درآمد سرانه و مصرف است. با معیار توسعه، انسانها دودسته بیشتر نیستند: فقیر و ثروتمند؛ و میزان فقر و غنا نیز «مصرف» است. البته فقر - آنچنانکه خواهد آمد - در اسلام مذموم است و مسلماً جامعة آرمانی مسلمانان، جامعة فقیری نیست. اما این نه بدان معناست که ما ضرورتاً ناچار باشیم آرمان توسعهیافتگی را بپذیریم، چراکه با پذیرفتن این آرمان، جستوجوی ثروت و تکاثر برای ما اصالت خواهد یافت و ابعاد روحانی و معنوی وجود آدمی تحتالشعاع این آرمان به فساد و تباهی خواهد گرایید.»
شهید آوینی در ادامة این مقاله به تفاوت دیدگاه اسلامی و غربی میپردازد. او قهرمانسازیهای غرب را ابزاری برای واپایش اقتصاد دنیا معرفی میکند و به تأثیرات آنها اشاره میکند. او پیرامون توسعهیافتگی از منظر جامعة غربی مینویسد:
«جامعة توسعهیافته جامعهای است که در آنهمه چیز حول محور مادی و تمتع هر چه بیشتر از لذایذی که در کرة زمین موجود است معنا شده و البته برای اینکه در این چمنزارِ بزرگ همه بتوانند بهراحتی بچرند یک قانون عمومی و دموکراتیک لازم است تا انسانها را در عین برخورداری از حداکثر آزادی (ولنگاری) از تجاوز به حقوق یکدیگر بازدارد. این توسعه که نتیجة حاکمیت سرمایه یا سرمایهداری و اصالت بخشیدن به اقتصاد نسبت به سایر وجوه حیات بشری است محصول مادیگرایی و تبیین مادی جهان و طبیعت است.» نویسنده در انتهای مقاله مینویسد:
«توسعة اقتصادی آرمان پرجاذبة عصری است که بشر خدا را فراموش کرده و از جاودانگی روح خویش غفلت کرده است. در تقسیمبندی ملل جهان به توسعهیافته و توسعهنیافته معیار و میزان چیست؟ توسعة اقتصادی. به اعتقاد حقیر آن بینش خاصی که جهان را با ماده معنا میکند میتواند بعد اقتصادی حیات بشر را مبنای شناخت و تعریف او قرار دهد. در نظام اعتقادی ما آن توسعهای معتبر است که بر تعالی روحی بشر تکیه دارد و تعالی روحی بشر نیز به پرهیز از فزونطلبی و تکاثر، و منع اسراف و تبذیر، و پیروی از یک الگوی متعادل مصرف منتهی میشود، نه به رشد اقتصادی محض؛ بنابراین، ما ابتدائاً جهان را به توسعهیافته و توسعهنیافته تقسیم نمیکنیم و این مبنا را هم برای تقسیمبندی قبول نداریم.»
آوینی در ابتدای مقالة سوم یعنی «بهشت زمینی» با پرسش این سؤال که «چرا توسعهیافتگی اتوپیای انسان امروز قرار گرفته است؟» زمینههای این امر را بررسی کرده و دلایل آن را بیان میکند.
چهارمین مقالة کتاب «میمون برهنه» نام دارد. این مقاله به این مسئله که «چرا در جوامع توسعهیافته «کار» بهعنوان شری واجب و امری مصدع تلقی میشود و در مقابل آن، فراغت و تفریح و تفنّن ارزشی مطلق پیدا کرده است؟» اشاره کرده و دلایل آن را در بی عزمی و پوچانگاری جامعة غربی در نگاه به آفرینش انسان میداند. او در این مقاله به نظریة شباهت انسان با میمون نگاهی انداخته و دلایل نفی آن را بیان میکند. در انتهای مقاله سید شهیدان اهلقلم به تأثیر دنیاپرستی و دیدگاه اصالت لذت بر جامعة غربی اشاره کرده و مینویسد:
«اکنون در کشورهای بهاصطلاح پیشرفتة مغربزمین همانطور که خانه تبدیل به کاشانه ، کاشانه تبدیل به فلات و فلات تبدیل به استودیو میشود. بهموازات آن فامیل تبدیل به خانوادة بزرگ، خانوادة بزرگ تبدیل به خانوادة ازدواجی و خانوادة ازدواجی تبدیل به افراد میشود. تا آنجا که آی.تی.تی که یکی از برجستهترین مظاهر جامعه و اقتصاد پولی است، هیچ مرد یا زن متأهلی را استخدام نمیکند؛ و از بین کارمندانش آنهایی که میخواهند ازدواج کنند، باید خدمت را ترک گویند.»
شهید سید مرتضی آوینی در مقالات بعدی به مسائلی از قبیل «علت اصلی ازهمپاشیدگی خانوادهها در ممالک توسعهیافته و اصطلاحاً پیشرفته»، «دلایل کثرت اسراف و تبذیر در کشورهای غربی»، «چگونگی ازبینرفتن طبیعت با رشد فنّاوری»، «تأثیر مواد پرتوزا بر نظام طبیعت»، «تأثیر شرکتهای چندملیتی بر اقتصاد کشورها» و… اشاره میکند. این شهید بزرگوار در نوشتههای خود، رمز پیروزی انقلاب اسلامی را در رهاکردن دیکتاتوری اقتصاد میداند. او مینویسد:
«رمز پیروزی ما در این است که خود را از دیکتاتوری اقتصاد رها کردهایم، و یا بهتر بگویم، در راهی قرار داریم که به نفی دیکتاتوری اقتصاد میانجامد. دشمن نیز بر این واقعیت بهخوبی آگاهی دارد و میداند که شکست ما آنجاست که اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر اینچنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت، بدون شک همة تلاش خود را در این جهت تمرکز نمیکرد. جنگ نفت و حملات سازمانیافتة دشمن به مراکز صنعتی ما نشاندهندة همین واقعیت است که استکبار جهانی میخواهد با تحمیل فشارهای تحملناپذیر اقتصادی، ما را وادار کند که از اعتقاداتمان صرفنظر کنیم. آنها میخواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر همراهی برای غلبه برایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، همین است و لاغیر.»
نویسندة کتاب در مقاله «از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی» میان تعریف حقیقی و تعریف رایج از «پول» تفاوت قائل میشود و مینویسد:
«میان پول امروز و پول گذشته تفاوتی عمده وجود دارد که کمتر کسی بدان توجه دارد. پولهای گذشته - سکههای طلا و نقره - هرچند ارزش استعمالی دیگری جز پول بودن نداشته باشند؛ اما بازهم فینفسه دارای ارزش هستند، حالآنکه پول امروز، اعم از سکه یا اسکناس، فینفسه دارای ارزش نیست. اگر یک روز این قرارداد عمومی که اسکناسها را صاحب ارزش کرده لغو شود، ناگهان همة مردم جز سیاستمداران فقیر میشوند.»
سید مرتضی آوینی نگرش جدید به مسئلة پول را در نگاه به کار نیز مؤثر دانسته و معتقد است با این نگاه، کار معنای حقیقی خود را از دست میدهد و به شر واجبی تبدیل میشود که باید هر چه زودتر از آن خلاص شد. او معتقد است نظام ادارات کشور ما نیز از بینش غربی نشئتگرفته و باعث تبدیلشدن افراد به پیچ و مهرههای یک کارخانه شده است. شهید آوینی دربارة کار در جمهوری اسلامی مینویسد:
«در نظام اسلامی کار هر کس مستقیماً بر اعتقادات و تمایزات کیفی و روحی افراد بنا میشود و آنچه انسانها را به کار وامیدارد نه پول که عشق است. مؤمن تابع اعتقاد خویش است نه اقتصاد، و عمل او مستقیماً بر نیت اوست که بنا میشود. در نظام کارخانهای، کارگر و کارمند پیوند اعتقادی خویش با کارش را از دست میدهد و بالاجبار، فقط برای امرارمعاش دستبهکار میزند و ازآنجاکه همة احتیاجات او با پول برآورده میشود، این پول است که غایت آمال و مبدأ و میزان همة ارزشها میشود.»
ایشان در مقالة «و ما ادراک ما البانک؟» به اهداف تشکیل بانک و تاریخچة آن میپردازند. در این مقاله ابتدا به نوع نگهداری پول بیش از بهوجودآمدن بانکها مثلاً در ایران باستان و… اشاراتی کرده و بعد مینویسند:
«کاپیتالیسم یا [همان] سرمایهداری وجه اقتصادی امپریالیسم است و تشکل بانکها و بانکداری به شیوة کنونی، به طور کامل برآمده از نظام سرمایهداری است. نظام بانکداری مرحلهبهمرحله بهموازات تکوین سرمایهداری شکل میگیرد و وارد آخرین مراحل حیات خویش میشود. رواج بازرگانی دور که سیطرة اقتصادی امپریالیسم را بر سراسر جهان کامل میکرد، به ایجاد یک بازار جهانی منجر شد. ضرورت ایجاد و گسترش نظام بانکداری جهانی را بهعنوان یک صراف بزرگ باید در همین بازار جهانی جستوجو کرد. کلمة بانک از لفظ ایتالیائی «بانکو» مشتق میگردد، یعنی میزی که صرافان بر آن معاملات خود را انجام میدادند. در یونان باستان نیز نام بانکدار، «تاپزیتس» از «تاپزا»، یعنی میز معاوضه میآید.» ایشان در ادامه به بیان اهداف تأسیس بانک و کارکرد آن در نظام سرمایهداری میپردازند.