مراد ما از ظاهرگرایی عقل گریزی و جمود بر ظواهر آیات و روایات است. تاریخ تفکر اسلامی در دورههای مختلف شاهد حضور چشمگیر این پدیده بوده و آثار ناگواری تا به امروز در جوامع اسلامی باقی گذاشته است. در فرهنگ قران به هر چیز قابلدیدن و آشکار، ظاهر و به امور پنهانی، باطن گفته میشود، مانند: امور دنیوی و اخروی (پایاننامه: آسیبشناسی تفسیر قرآن در حوزه ظاهرگرایی).
نخستین رگههای ظاهرگرایی را میتوان در تفکر بعضی از صحابه، بهوضوح ملاحظه کرد دیگر اینکه عمق و وسعت این مسئله در اهلسنت بهمراتب بیشتر از شیعه بوده است. زیرا در زمان ائمه (ع) و بعد از ایشان، شیعیان همواره از روش ایشان پیروی کردند؛ بنابراین نمودهای ظاهرگرایی در شیعه نیز نتیجه جدایی از خط اهلبیت (ع) بوده است. «عواملی» از قبیل، جدایی قرآن از سنت، منبع تدوین حدیث، نقش محیط سیاسی فرهنگی، پیدایش مذاهب کلامی و افراط عقلگرایان در نگرش عقلی به دین و از جمله مسائل تأثیرگذار در شکلگیری ظاهرگرایی بوده است و آثاری چون عقبماندگی، ظلمپذیری، خمود و سستی و از جمله آثار این پدیده بوده است (همان).
نمونههایی از ظاهرگرایی در اعتقادات
۱) اخباریگری: در اوائل قرن یازدهم هجری مردی به نام ملا امین استرآبادی ظهور کرد که مدعی بازگشت به سنت و تمسک به احادیث ائمه معصومین (ع) بود. اجتهاد فقها را محکوم و از آن بهعنوان بدعتی در دین یاد میکرد و مجتهدان را به باد انتقاد و ناسزا میگرفت. نتیجه تفکرات او منجر به پیدایش مسلکی به نام اخباریگری گردید که مبارزات ملا امین و پیروانش به مدت دویست سال حاکم شد و در این مدت علمایی را در دامان خود پروراند که برخی از آنان در بین علمای شیعه از مقامی بس والا و گرانقدر برخوردار هستند. اخباری¬گری جریانی است که در مقابل مکتب اجتهاد و اصولیها قرار دارد و اساس اختلاف آنها بر سر ابزارهای دستیابی بهحکم خداست. مجتهدان معتقدند که در صورت عدم دسترسی بهحکم واقعی خدا باید به احکام ظاهری متوسل شد و راه رسیدن به این احکام نیز کتاب سنت اجمال و عقل است؛ اما اخباریها از بین منابع استنباط فقط سنت ائمه (ع) را به رسمیت میشناسند و حتی کتاب و سنت پیامبر را نیز قابلفهم و دارای حجت نمیدانند و اجماع را نیز ساختهوپرداخته اهلسنت میدانند و ارزشی برای عقل در کشف احکام الهی قائل نیستند و عقل را فقط در امور حسی و تجربی معتبر میدانند؛ ازاینرو بسیاری از علوم عقلی مانند منطق و فلسفه و نیز علوم عقلی اسلامی مانند تفسیر درایه و را بیفایده میدانند. همین تندرویها باعث شد که گروهی از اخباریها شیوهای معتدل در پیش گیرند و نظرات میانهای برگزینند. مسلک اخباری پس از دویست سال حاکمیت بلامنازع در نتیجه تلاشها و مبارزات آقا وحید بهبهانی بهسختی شکستخورده و از پای درآمده و امروز پیروان چندانی ندارد (پایاننامه: مسلک اخباری و تاریخچه آن).
2) بهائیت: در متون و کتب ادیان دیگر نوید ظهور منجی آخرالزمان برای مردم بیان شده است در این بین برخی به دروغ ادعای منجی نموده و گرد خود کسانی جمع نموند. بهائیت نمونهای از این فرقههاست که با ادعای منجی بودن بهاءالله به فریفتن افراد ضعیف الایمان پرداخت. بهائیان با اعتقاد به این امر که امام زمان نمی تواند هزار و اندی سال زنده باشند و عمر کنند وجود ایشان را انکار می کنند و بهاءالله را منجی عالم معرفی می کنند.
نمونههایی از ظاهرگرایی در امور اجتماعی سیاسی
۱) گروه فرقان: گروه فرقان متشکل از نیروهای مذهبی بود که متأثر از فضای انقلابی و فکری دهه ۵۰ و ۶۰ تشکیل شد و ادعای آنها بیان اسلام ناب و انقلابی برای جوانان بود. گروه فرقان، با یکرویه ظاهرگرایانه و التقاطی اولاً: با التقاط و اختلاط افکار مارکسیستی و اسلامی و برداشتهای سطحی از آیات قرآن و نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه، به برداشتی شخصی از اسلام رسیدند. ثانیاً: به سبب مطلق اندیشی، فقط فهم خود را از اسلام قبول داشتند و کسانی را که مخالف با دیدگاه آنها بودند افرادی مرتجع و ضدانقلابی و منافق میدانستند که حاصل این تفکر و ایدئولوژی، ترور و قتل شخصیتهای بزرگ انقلاب اسلامی همچون استاد مطهری و دکتر مفتح و... را در پی داشت. راهبرد نظام اسلامی در برابر این گروههای افراطی اینگونه باید باشد که: ابتدا تا وقتی که این گروهها دست به اسلحه و ترور نبردهاند از طریق نصیحت و آگاهیبخشی آنها را متوجه حقیقت کند و اگر باز بر جهل و دشمنی خود با نظام اسلامی ادامه دادند باید با خشونت و مقابله قهرآمیز با آنها رفتار کند. برای جلوگیری از ایجاد این گروههای التقاطی و متحجر باید به آگاهیبخشی به مردم بهخصوص جوانان پرداخت البته نقش دستگاهها و گروههای اجرایی بسیار مهم است که باید با داشتن یک نقشه راه و هدف واحد در این مسیر حرکت کنند (پایاننامه: بررسی دیدگاهها و اصول فکری، سیاسی گروه فرقان).
۲) داعش: یکی از گروههای بنیادگرای سَلَفی که در منطقه خاورمیانه رشد کرد و با بهرهگیری از این نظام ارتباطی توانست افراد و گروههای خاص را از اقصینقاط جهان جذب کند، دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش است.
با نگاهی به مذهب و ایدئولوژی داعش روشن میشود که ریشههای تاریخی این جریان به گرایشهای خرد گریزانه و افراطی موجود در تاریخ اسلام بازمیگردد و باید ان را پیرو و ادامهدهنده مسیر خِردگریزی در صدر اسلام دانست. مهمترین این گرایشها در تاریختمدن اسلام فقهای اهل حدیث متکلمان اشعری و خوارج هستند البته خاستگاه اصلی داعش پیرو القاعده وهابیت است که خود ریشه در جنبش سَلَفی مذهب حنبلی و پیروان اهل حدیث دارد رهبران نظریهپردازان و بسیاری از پیروان این گروه وهابیاند یا از پیروان مذهب حنبلی و حنفی هستند که به وهابیت تمایل دارند (مقاله ریشههای فکری داعش در وبگاه پایگاه اطلاعرسانی حوزه).