کد درس: 2020401
هدف کلی: آشنایی با تاریخ شیعه
عنوان جزئی: آشنایی با ظلم‌‌هایی که در طول تاریخ بر شیعه شده است
مدت‌زمان: 120 دقیقه (2 جلسه 60 دقیقه‌‌ای)

​​​​​​​
ثبت گزارش

وجه بیان:
پیروان اهل‌بیت (ع) در طول تاریخ، همواره به سبب پیروی و گوش سپاری به فرمایشات ایشان، مورد ظلم و جور حاکمان ظالم و مستکبر قرار گرفته‌‌اند ولی همیشه سعی کرده‌اند که با توکل به خداوند و توسل به ائمه اطهار
(ع) به بهترین نحو وظایف خود را به ثمر بنشانند. مطالعه و یادگیری در خصوص مظلومیت‌‌هایی که شیعیان در طول تاریخ کشیده‌‌اند، باعث می‌شود تا فراگیران اولاً بدانند که این میراث ارزشمند شیعه به‌سادگی به آن‌‌ها نرسیده و ثانیاً به‌عنوان یک شیعه در حد توان برای حفظ و بالندگی این میراث تلاش ‌‌کنند.

هدف شناختی:
با برخی از مصادیق ظلم در دوران بنی‌‌امیه، بنی‌‌مروان و بنی‌‌عباس به شیعیان آشنا می‌شود.
با برخی از مصادیق ظلم به شیعیان در دوران پس از غیبت حضرت حجت (عج) آشنا می‌شود.
با این مسئله که شیعیان در عین ظلم و جور خدمات شایسته‌‌ای داشته‌اند آشنا می‌شود. (اشاره به‌عنوان جزئی داستان‌هایی از دانشمندان اسلامی ...)

هدف عاطفی:
با شناخت رنج‌‌ها و مرارت‌‌های شیعیان در طول تاریخ نسبت به حفظ میراث شیعه مشتاق شده و به آن احساس دِین می‌کند.
تولی و تبری در وجودش تقویت می‌شود.
نسبت به ظلم‌‌های وارده به شیعیان در دوره‌های فعلی حساس می‌شود.

هدف رفتاری:
به مطالعه و تحقیق پیرامون این موضوع می‌پردازد.
سعی می‌کند در حد توانش در مقابل ظلم بایستد و به مظلومان کمک کند.
نسبت به ظلم‌های وارده بر شیعیان در دوران فعلی نیز واکنش نشان می‌دهد.

جملات کلیدی:
امام باقر
(ع) می‌فرمایند: «ذلت و خواری شیعه و بلای مهم و کشتار، پس از شهادت امام حسن (ع) و در زمان معاویه بود. در هر شهری شیعیان ما را می‌کشتند و دست‌وپای افراد را حتی به گمان شیعه‌بودن آنان، قطع می‌کردند. هر کس به ما اظهار محبت می‌نمود، به زندان می‌رفت؛ اموالش را غارت و خانه‌اش را خراب می‌کردند و این بلا و مصیبت ادامه داشت تا آن که زمان ابن زیاد و قاتل امام حسین (ع) فرارسید». (ابن ابى الحدید،شرح نهج‏البلاغه، ، ج‏3، ص 15)
امام زینالعابدین
(ع)  بعد از واقعه حره: «در مدینه و مکه، بیست تن دوست (شیعه) برای ما باقی نمانده بود». (ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج‏4، ص 104)
محمود غزنوی: «من برای خلیفه، انگشت در جهان کرده و قرمطی (شیعیان را با این واژه صدا می‌کرد) می‌جویم و اگر مذهبشان مسلم شود آنها را از بین می‌برم»(تاریخ ایران پس از اسلام، ص232).
عبدالمنعم خفاجی: «ایوبیان در همه چیز دخالت می‌کردند و تمام آثار شیعه را نابود ساختند». (عبدالمنعم خفاجی، الازهر فی الف عام، ج 1، ص 58)

​​
کلیدواژه:
مظلومیت شیعه ▪ ظلم‌‌های بنی‌‌امیه ▪ ظلم‌‌های بنی‌عباس ▪ حجاج بن یوسف ثقفی ▪ سعید بن جُبَیر ▪ ابن‌‌سکیت ▪ دعوای سلطان محمود و فردوسی ▪ صلاح‌‌الدین و شیعیان حلب ▪ جریان تاریخی شیعه در یمن

​​​​​​​سؤالاتی که ارائه این عنوان به آن‌ها پاسخ می‌دهد:
​​​​​​​​​​​​​​
مصادیق ظلم به شیعیان در دوران حضور اهل‌بیت (ع)
مصادیق ظلم به شیعیان در دوران بعد از غیبت حضرت حجت (عج)
خدمات شایسته شیعیان به جامعه اسلامی در عین ظلم و جوری که بر آن‌‌ها روا می‌شد.

اهـــداف درس

ورود به بحث:
پرسش درباره سؤالات کلیدی طرح درس:
خواندن بخش‌‌های نیروی دافعه علی (ناکثین، قاسطین و مارقین) و قیام و طغیان خوارج از کتاب جاذبه و دافعه علی (ع)

​​​​​​​
زمان و مکان پیشنهادی:
مربیان عزیز می‌توانند زمان‌ها (اعیاد، وفیات و مناسبت‌های ملی) و مکان‌های خاصی (مانند حرم‌های ائمه و امامزادگان، گلزار شهدا و ...) را با توجه‌ به محتوای درس، غیر از فضای همیشگی جلسه در نظر بگیرند.
ایام مصادف با واقعه حره
ماه‌های محرم و صفر

روش های درس

​​منابـع پیشنهادی

​​​​​​​

hAwzAh.net​​​​​​​

توضیحات سودمنـد

بنی‌امیه و بنی‌مروان
اندکی پس از شهادت امام علی (ع) و در پی صلح امام حسن
(ع)با معاویه، حکومت بر جامعه اسلامی به معاویۀ بن ابی‌سفیان رسید. وی پیروان علی (ع) را تحت‌فشار شدید گذاشت. قطع دست‌وپا، مصادره اموال، ویرانی خانه‌ها و قطع حقوق از بیت‌المال از جمله آنهاست. از دوره خلافت معاویه و بنا به دستور او امیر مؤمنان(ع)  بر منبرها و در خطبه‌ها لعن می‌شد. مردم از ترس وی فرزندانشان را «علی» نمی‌نامیدند و حتی گفته شده که اگر فردی نام علی می‌داشت کشته می‌شد. شیوه و طریقت معاویه در برخورد با اهل‌بیت و شیعیان سیره عملی اکثر خلفای بعد از وی شد. کشتار بی‌رحمانه شیعه و طرفداران علی (ع) و اهل‌بیت (ع) در عصر معاویه به‌قدری بود که می‌گویند صدهزار شیعه توسط او و عمال وی از جمله «بسر بن ارطاۀ»، «زیاد بن ابیه» و ... کشته شدند. «سمرۀ بن جندب» پس از آن‌که مدتی کوتاه، جانشینی زیاد بن ابیه را در بصره به دست گرفت، در عرض شش ماه، هشت هزار نفر را کشت؛ وقتی زیاد برگشت به او گفت: «از خدا نترسیدی که بی‌گناهی را کشته باشی؟» و او پاسخ داد: «اگر دوبرابر این را نیز می‌کشتم، نمی‌ترسیدم!». «ابوالسوار عدوی» می‌گوید: عوامل معاویه در یک صبحگاه 47 نفر از اقوام ما را که همگی حافظ قرآن بودند، کشتند.
علاوه بر این، زیاد پنجاه‌هزار خانوار از اهل‌بیت را، از کوفه به شرق ایران تبعید کرد (تاریخ صدر الاسلام و الدولة الامویة، ص129) و به‌جای آنان قبایل طرفدار امویان را از جزیره (موصل و شام) به کوفه آورد و اسکان داد (تاریخ الامم والملوک، ص192).
«یزید»، علاوه بر کشتار بی‌رحمانه در کربلا، در واقعه حره نیز مال و جان و ناموس مردم مدینه را، بر سربازان خود حلال کرد؛ تا آنجا که امام چهارم
(ع) می‌فرماید: در مدینه و مکه، بیست تن دوست (ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج‏4، ص 104)
یکی از اقدامات بنی‌امیه و بنی‌مروان، مسلط کردن دشمنان متعصب و خشن اهل‌بیت بر آنان و یارانشان بود به‌گونه‌ای که هرکسی طمع می‌کرد در گوشه‌ای حکومتی به دست بگیرد، بیش‌تر بر یاران و خاندان علی سخت می‌گرفت. مزد و پاداش این افراد، معمولاً حکومتی در یکی از مناطق پهناور آن روز اسلامی بود. یکی از کسانی که خاندان بنی‌مروان بر اهل‌بیت و یارانشان مسلط کردند، حجاج بن یوسف ثقفی است. وی یکی از نوکران خاندان بنی‌مروان است که در راه تثبیت قدرت و حکومت آنها تلاش زیادی کرد. بنی‌‌مروانیان نیز حق نمک ادا کرده و دست او را در حکومتشان باز گذاشتند و او را سخت تکریم کردند. حتی عبدالملک مروان در وصیتش به ولید نوشت: «شما را به پرهیزکاری و تکریم حجّاج وصیت می‌کنم؛ زیرا او بود که منبرها را به اختیار شما درآورد، شهرها را تسخیر نمود و دشمنان شما را ذلیل کرد». ولید به وصیت عبدالملک عمل ‌‌کرد و رضایت حجاج را بر هر چیز دیگری مقدم کرد. به‌عنوان‌مثال؛ وقتی عمر بن عبدالعزیز که از طرف ولید فرماندار مدینه بود، نامه‌ای برای ولید نوشت و از ظلم حجّاج نسبت به اهل عراق نزد او شکایت کرد، ولید برای رضایت حجّاج، وی را از فرمانداری مدینه عزل کرد و سپس به حجاج نوشت که چه کسی را فرماندار مدینه بگذارد؟ و حجّاج در پاسخ وی خالد بن عبدالله قسری خون‌خوار معروف را پیشنهاد کرد و ولید نیز چنین کرد (شیعه و زمامداران خودسر). متقابلاً حجاج نیز پشتوانه مناسبی برای تقویت قدرت ولید بود.
حجاج یکی از شش سفاک بزرگ تاریخ است. در زمان وی، تهمت تشیع بودن نه ضرورتاً اثبات آن برای کشته‌شدن کفایت می‌کرد. امام باقر
(ع)درباره عصر وی می‌فرماید: شیعیان ما را در هر شهری به دست می‌آوردند می‌کشتند و دست و پاهایشان را به جرم شیعه بودن قطع می‌کردند. کسی که نامش به دوستی ما آشکار می‌گشت، زندانی می‌شد و مالش به غارت می‌رفت و خانه‌اش خراب می‌شد. این بلاها روزبه‌روز شدت پیدا می‌کرد تا جایی که اگر به کسی می‌گفتند تو کافر هستی! بهتر دوست می‌داشت تا بگویند شیعه علی (ع)هستی (بحارالانوار،  ج44، ص69).
به دستور حجّاج، قنبر غلام حضرت علی را احضار کردند. حجاج به او گفت: از دین علی بیزاری بجوی وگرنه دستور می‌دهم که تو را بکشند! قنبر گفت: مولایم علی به من فرمود: تو را بدون جُرم مانند گوسفندان ذبح می‌کنند. حجاج نیز دستور داد او را ذبح کردند! حجاج، کمیل بن زیاد را نیز احضار کرد تا او را بکشد، اما کمیل موفق به فرار شد. ازاین‌رو، حجاج حقوق طایفه کمیل را از بیت‌المال مسلمین قطع کرد و کمیل مجبور شد به خاطر طایفه‌اش خودش را تسلیم حجاج کند. حجاج دستور داد تا گردن کمیل را زدند. به دستور حجاج، سعید بن جبیر که از تابعین است و پشت سر امام زین‌العابدین نماز می‌خواند، دستگیر کردند و نزد او بردند. میان حجاج و سعید بن جبیر بحثی درگرفت که در نتیجه آن حجاج ناراحت شده و دستور به کشتن او را می‌دهد. سعید به هنگام کشته‌شدن، این آیه را خواند: «وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفاً و ما أنا من المشرکین» (انعام، 79). حجاج دستور داد او را به‌طرف غیر قبله بکشید! سعید این آیه را خواند: «فأینما تولّوا فثمّ وجه الله» (بقره، 115). حجاج دستور دارد او را به روی زمین انداخته و سر از بدنش جدا کنند. سعید این آیه را خواند: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری» (طه، 55). نهایتاً سعید را درحالی‌که روی بر زمین داشت، گردن زدند. ابن اثیر می‌نویسد: «موقعی که سر سعید روی زمین افتاد. سه مرتبه گفت: لا اله الا الله» و حجاج نیز پس از کشتن سعید، دیوانه شد و دائماً می‌گفت: «قیودنا، قیودنا؛ کُند و زنجیرهای ما، کُند و زنجیرهای ما» (الکامل فی التاریخ، ج۴، ص.۵۸۰).

بنی‌عباس
منصور به دلیل اینکه در زمان امویان، در کنار شیعیان، بر ضد حاکمیت وقت مبارزه می‌کرد نسبت به شیعه حساسیت مضاعف داشت و بنای سخت‌گیری را گذاشت. او به والی مکه و مدینه دستور داد تا خانه امام صادق را به آتش بکشند. آتش به دهلیز خانه سرایت کرد و امام معجزه‌آسا از این توطئه جان سالم بدر برد.
عراق (کوفه، بصره و موصل)، مرکز اصلی شیعه، همیشه آماده قیام بر ضد حکومت‌های غاصب بود بعد از اینکه منصور ابومسلم را به قتل رساند و حکومت خویش را بر عراق، شام، حجاز، خراسان، مصر و یمن تثبیت کرد. نوه امام سجاد
(ع) با جمع‌آوری سپاه عظیم ۱۲۰ هزارنفری با منصور وارد جنگ شد و چیزی نمانده بود که منصور شکست خورد که با یک ابتکار، فرماندهان سپاهش را تشجیع و جنگ را به نفع خود تغییر داد.
شیعیان انقلابی دوره منصور به این مشکل مبتلا بودند که منصور جزء هم‌پیمانان انقلابی سابق آنها بود و اینک منصور همه آنها را می‌شناخت و نسبت به توان آنها آگاهی داشت. منصور بعد از سرکوبی قیام مدینه و بصره، همه شیعیان را به همراه امام صادق از مدینه به کوفه فراخواند و آنها را مورد آزار و اذیت قرارداد و سرانجام نتوانست امام صادق را تحمل کند و در سال ۱۴۸ هجری قمری امام را مسموم کرد.
بعد از شهادت امام صادق
(ع) ، منصور به همین تعداد بسنده نکرد. بلکه زمین را از خون پاک علویان سیراب کرد و بر مراتب فجایع خود در بغداد افزود و دست به کشتار جوانان این شهر زد. شیعیان ناگزیر دوباره خانه‌نشین شدند و از ترس منصور راه تقیه را در پیش گرفتند (تاریخ سیاسی تشیع). منصور در تثبیت حکومت خود از هیچ کاری روی‌گردان نبود و هرکس را که بنای مخالفت با او داشت، سرکوب کرده یا به قتل می‌رسانید. او بیش از صد تن از علویان را بدون هیچ گناه و شاید فقط به خاطر علوی بودن به قتل رسانده، پیکرشان را محبوس کرده بود، درحالی‌که در کنار هریک از آنان، نوشته‌ای قرار داشت که نام و نسب فرد کشته‌شده در آن ذکر شده بود و هیچ‌کس نیز از این امر اطلاع نداشت تا آنکه پس از مرگ او، همگان از آن آگاهی یافتند. منصور پس از شهادت امام صادق (ع) به‌منظور یافتن جانشین آن حضرت، نامه‌ای به والی خود در مدینه نوشت و از او خواست تا جانشین آن حضرت را به قتل رساند. منصور، سادات حسنی را در کوفه در زیرزمینی زندانی کرده بود که شب و روز آنها مشخص نبود و برای تشخیص وقت نماز، قرآن را به ۵ قسمت تقسیم کرده بودند و وقتی یک قسمت به پایان می‌رسید یک نماز برپا می‌کردند.
مهدی عباسی نیز در حکومت یک‌ساله خود بنای بدرفتاری را با شیعیان گذاشت. وی علی بن عباس، از علویان را به زندان افکند و با توطئه‌ای، هنگام آزادی او را به شهادت رساند. بعد از مهدی، پسرش هادی به حکومت رسید. او هم مانند پیشینیان خود با شیعیان بدرفتاری کرد. هادی عباسی بر تعقیب علویان شدت بخشید. حقوق آنان را از بیت‌المال قطع و به کارگزارانش بخش‌نامه کرد آنها را دستگیر و نزد او بفرستند.
این دوران چندان طول نکشید و هارون سخت‌گیری‌های خود را در مورد علویان و امام کاظم
(ع)آغاز کرد و بر شدت آن افزود. وی چنان کینه شیعیان و به‌ویژه طالبیان را به دل‌گرفته بود که وجود آنان را تحمل نمی‌نمود و بدین سبب، سوگند خورده بود که خاندان و فرزندان ابوطالب و شیعیانشان را خواهد کشت. البته متوکل در این جنایت شهرت دارد. او همه‌جا مراقب آنها بود و از شکنجه و قتل آنها دریغ نمی‌ورزید. او از کودکی شیعیان را دشمن خود می‌دانست، ازاین‌رو شیعیان نیز از خلافت او بیمناک بودند. وقتی هارون خلیفه شد، فرمان داد تا همه فرزندان ابوطالب را یکجا از بغداد به مدینه تبعید کنند. هارون به‌قدری در دشمنی با آل علی (ع) شهرت یافت که شاعران برای تقرب به او آل علی را هجو می‌کردند. هارون که از سویی از توجه شیعیان به امام کاظم (ع)درخشم بود و از سویی دیگر، فرستادن هدایا، خمس، زکات و موارد دیگر را برای حضرت تحمل نمی‌کرد و تصور می‌کرد این توجه به امام کاظم (ع)، زمینه‌ساز سقوط حاکمیتش خواهد بود، سرانجام تصمیم بر دستگیری و حبس امام کاظم (ع)گرفت و آن حضرت را به شهادت رساند (تاریخ تشیع). در آن زمان، زندگی چنان بر شیعیان تنگ شده بود که آنان یا تقیه پیشه می‌کردند یا به مناطق دوردست قلمرو خلافت می‌گریختند تا در امان باشند.
در زمان متوکل عباسی، او از دانشمندی به نام ابن سکیت خواست تا مسئولیت تربیت فرزندانش را قبول کند. روزی متوکل وارد کلاس فرزندانش شده، با ایشان گفتگو کرد و به ابن سکیت گفت: از تو می‌خواهم آنچه در دلت پنهان کرده‌ای آشکار کنی. بگو بدانم آیا فرزندان مرا بیشتر دوست داری یا فرزندان علی بن ابی‌طالب حسن و حسین را؟
ابن سکیت از این سخن گستاخانه سخت عصبانی شده، گفت: به خدای علی اعلی سوگند، رتبه و مقام کمترین غلامان آن حضرت که قنبر حبشی است. از تو و فرزندانت بسی بالاتر و عظیم‌تر است. این عقیده با وجودم آمیخته و از من جدا نمی‌شود. متوکل که انتظار چنین صراحتی را نداشت خشمگین شد و به غلامانش دستور داد زبان استاد را از پشت سرش بیرون آورند (دانشنامه امام هادی علیه السلام، ج1، ص84).
کشتار بی‌رحمانه شیعیان در عصر عباسی با نام‌های مختلف رافضه و ... همچنان ادامه داشت. حتی در شام سازمان فتوتی (در برابر شیعیان و سازمان فتوت آن) تأسیس شد که مراسم خاص داشت و در اجتماعات خویش به مناسبت‌ها لباس مخصوصی می‌پوشیدند که شعار و مقصد اعضای آن کشتن رافضیان بود هر جا که یافت شوند.
سخت‌گیری‌های دستگاه خلافت در مورد شیعیان، به‌ویژه علویان، برخی از آنان را بر آن داشت تا به قیام بر ضد حکومت عباسی دست زنند.

بعد از غیبت حضرت حجت (عج)

غزنویان
غزنویان در هر شکل و صورتی با تشیع به مبارزه برخاستند. سلطان محمود حنفی مذهب بود و در اجرای شریعت بسیار سخت‌گیری می‌کرد. او به‌شدت با شیعیان و باطنی‌ها مخالف بود و برای خوش‌خدمتی به خلیفه عباسی شیعیان بسیاری را قتل‌عام کرد. عناد سلطان محمود غزنوی با شیعه در بسیاری از اقدامات او روشن است. او هنگام حمله به ری در سال ۴۲۰ هجری با هدف سرکوب تشیع و اعتزال، بسیاری از عالمان شیعه را قلع و قم کرد و کتابخانه عظیمی را به آتش کشید؛ چراکه از نظرش، کتب باطنیان در آن فراوان بود. این کتابخانه، یکی از بزرگ‌ترین کتابخانه‌ها در این عصر بوده که بنا به گفته یاقوت، فهرست کتب موجود در آن، ده‌ها مجلد بود. هنگامی‌که سلطان محمود بدین شهر آمد، بدو گفته شد که این کتاب‌ها، کتب روافض و اهل بدعت است. سلطان نیز هر چه کتاب در علم کلام بود، بیرون آورد و آتش زد. چنان‌که مجمل التواریخ نوشته: «پنجاه خروار دفتر روافض و باطنیان و فلاسفه از سراهای ایشان بیرون آورد و بفرمود سوختن».
خود او یک‌بار گفته که «من برای خلیفه انگشت در جهان کرده و قرمطی (شیعیان را با این واژه صدا می‌کرد) می‌جویم و اگر مذهبشان مسلم شود آنها را از بین می‌برم» (تاریخ ایران پس از اسلام، ص232).
در برخی روایات آمده که سلطان محمود به فردوسی که شاعری شیعه بوده قول داده بود در صورت تکمیل شاهنامه به او پاداشی درخور تلاشش بدهد ولی وقتی شاهنامه تمام شد و فردوسی آن را به سلطان محمود تقدیم کرد او به علل مختلف از جمله‌ اینکه فردوسی شیعه بود زیر قولش زد و به او پاداشی کمتر از چیزی که قرار بود داد.


سلجوقیان
سلجوقیان نیز شیعیان را به‌شدت آزار و شکنجه کردند و شیعیان برای حفظ جان و مال و ناموس خویش، یا مخفی می‌شدند و یا خود را سنی معرفی می‌کردند. آن‌‌ها برای اینکه تأیید حکومت خود را از خلافت مرکزی بگیرند و نزد خلفای زمان محبوب باشند از هیچ کاری فروگذار نمی‌کردند. طبق شواهد تاریخی در زمان حکومت سه پادشاه اول حکومت سلجوقیان (طغرل، آلب‌ارسلان و ملک‌شاه) فشار زیادی به شیعیان وارد شد.
صلاح‌‌الدین ایوبی و برخورد با حکومت‌های فاطمیان و حلب
حکومت دویست‌ساله فاطمیان مصر که در اوج شکوفایی علمی و مذهبی بود، با ده‌ها تهمت کوبنده، به دست ایوبیان نابود شد. کتابخانه‌های عظیم آنان را به آتش کشیدند. کتابخانه عظیم سلطنتی جامع «الازهر» که دویست هزار جلد کتاب نفیس در علوم فقه، لغت، تاریخ و ادب و طب، کیمیا (شیمی) فلک و نجوم، ریاضیات، هندسه و هندسه فضایی داشت و به قول «مقریزی» از جمله عجایب هفت‌گانه شمرده می‌شد (چون از نظر نوع کتاب و نفاست نظیر نداشت)، به غارت رفت و در سال 448 توسط «صلاح‌الدین ایوبی» در آتش کینه و تعصب سوخت. سربازان صلاح‌الدین تنها از جلد چرمی کتاب‌های نفیس، چکمه و کیف می‌ساختند و بقیه را در کوره‌ها می‌سوزاندند. صلاح‌‌الدین همچنین شیعیان حَلَب را قتل‌عام نمود و علویون مصر را محبوس کرد و برای قطع نسل شیعه، مردان را از زنان جدا نمود و همچنین او اولین کسی است که در مصر روز عاشورا را عید قرار داد.

شیعیان یمن
یمن یکی از استان‌‌های مرزی ایران در زمان امپراتوری ساسانی بود. پیامبر عظیم‌الشأن اسلام حضرت محمد (ص) بعد از عدم موفقیت فرستادگانشان به یمن، جانشین، برادر و وصی خود علی (ع) را به سمت یمن فرستادند تا ایشان به تبلیغ دین در یمن مشغول شوند. امیرالمؤمنین علی (ع)پس از ورود به یمن در مدت‌زمان کوتاهی توانست خیل عظیمی از مردم یمن را مسلمان کند. این سفر و فعالیت ایشان باعث شد تا مردم یمن شیفته ویژگی‌های بارز شخصیت ایشان شده و از پیروان این حضرت بشوند. آن‌‌ها پس از شهادت پیامبر عزیزمان حضرت محمد (ص) نیز سعی کردند همواره به سنت ایشان و همچنین ماجرای واقعه غدیر وفادار بمانند. در جریان واقعه جمل، نیروهای یمنی سپاه امیر مؤمنان (ع) بسیار فعالانه در جنگ شرکت داشتند. در نبرد صفین نیز برخی از چهره‌های یمنی حضور داشتند که از جمله آنان، مالک اشتر، عُدَی طایی، زُحَرْ بن قیس و هانی بن عُروه بودند. معاویه وقتی به حکومت رسید میزان تقابلش با شیعیان افزایش یافت و در این میان شیعیان یمنی بسیار آزار دیدند. در دوران امام حسین (ع) نیز هنگامی‌که کوفیان برای دعوت از امام اعلام آمادگی کردند و سیل پیام‌ها به‌سوی امام سوم روانه شد، کثیری از یمنیان در شمار دعوت‌کنندگان امام بودند. حماسۀ عاشورا جلوۀ دیگری از عرصه‌گردانی یمنیان بود. یمنی‌‌ها در طول تاریخ همواره سعی کرده‌اند که تا در صف دوستداران اهل‌بیت (ع) باشند و به سیره ایشان در زندگی خود عمل کنند؛ این تلاش و فعالیت برای آن‌‌ها مشکلات فراوانی از جمله دشمنی و کینه‌‌توزی برخی از حکومت‌های غیرشیعی در منطقه را به وجود آورده است. در حال حاضر نیز آن‌‌ها در یک تخاصم و تهاجم نابرابر هستند. عربستان سعودی با همکاری دیگر حکومت‌های منفور و همفکر خود در منطقه سعی در نابودی آثار، سبک زندگی و حتی خود شیعیان یمنی دارد و در این مسیر متأسفانه دست به شدیدترین اعمال زده است.