دلایلی برای غیبت کبری
شاید نتوان درباره حکمت اصلی غیبت کبری با قطعیت صحبتی به میان آورد ولی میتوان عللی را بیان کرد تا شناختی مناسب از مسئله غیبت امام زمان (عج) و چرایی این اتفاق را به دست آورد:
الف) حفظ جان آخرین امام
بر اساس برخی روایات میتوان گفت حکمت و فلسفه غیبت، در امانداشتن آخرین حجت حق از کید و مکر دشمنان است. شیخ صدوق در کتاب کمالالدین و تمام النعمة روایات متعددی در این زمینه نقل کرده است که از آن جمله میتوان به این روایت اشاره کرد که وقتی راوی از امام صادق (ع) در مورد علت غیبت امام عصر (عج) میپرسد، آن حضرت میفرماید: «یخاف علی نفسه الذبح؛ او از قربانی شدن خویش هراس دارد.» (الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، همان، صص 482 - 481)
اگر بپذیریم که علت یا فلسفه غیبت امام مهدی (عج) بیم آن حضرت از کشتهشدن بوده است، این پرسش مطرح میشود که مگر دیگر امامان نیز در معرض خطر کشتهشدن به دست طاغوتهای زمان خود نبودند، پس چرا آنها غیبت و نهانزیستی را پیشه خود نساختند؟ در پاسخ این پرسش، دو نکته را یادآور میشویم: نخست اینکه دیگر امامان شیعه بهخصوص بعد از نهضت عاشورا معمولاً در برابر طاغوتهای زمان خود، مدارا در پیش میگرفتند و تا آنجا که ممکن بود از مخالفت صریح با آنها پرهیز میکردند. به همین دلیل، خلفای ستمپیشه کمتر بهانهای برای تعرض به آنها پیدا میکردند، ولی سیره و روش امام مهدی (عج) بنا بر آنچه در روایات تصریح شده، کاملاً متفاوت است و آن حضرت مأمور به قیام مسلحانه در برابر ظالمان و گردنکشان است. دشمنان اهلبیت نیز بهخوبی بر این نکته واقف بودند. بدیهی است با این سیره و روش، دشمنان هرگز وجود ایشان را تحمل نخواهند کرد و در پی نابودی آن حضرت برخواهند آمد. دیگر اینکه امام مهدی (عج) بر اساس آنچه در روایات معصومین(ع) آمده است، آخرین حجت و ذخیره الهی است و اگر خدای ناکرده برای ایشان اتفاقی بیافتد، جایگزینی برای ایشان وجود نخواهد داشت. برخلاف دیگر امامان که هرگاه یکی از آن حضرات به شهادت میرسید، در اندک زمانی، امامی دیگر جایگزین او میشد.
ب) بر عهده نداشتن بیعت ظالمان
در برخی روایات آمده است که آن حضرت به این دلیل در غیبت به سر میبرد که میخواهد هنگام ظهور، برخلاف اجداد خویش، بیعت حاکمان جور را بر گردن نداشته باشد. در روایتی که شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از امام رضا (ع)نقل میکند، آن حضرت در پاسخ این پرسش که چرا امام مهدی (عج) از دیده شیعیانش پنهان میشود؟ میفرماید: «لئلا یکون لأحد فی عنقه بیعۀ إذا قام بالسیف؛ برای اینکه در هنگام ظهور و قیام به شمشیر، بیعت و عهد و پیمان کسی را بر گردن خویش نداشته باشد». در توقیعی نیز که از ناحیه مقدسه صادر شده، به این موضوع اشاره شده است و حضرت میفرماید: «إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی ...؛ هرکدام از اجداد من بیعت یکی از سرکشان عصر را بر گردن داشتند، ولی من در زمانی که قیام خویش را آغاز میکنم، بیعت هیچکدام از حاکمان سرکش را بر عهده ندارم.» (دانشنامه امام مهدی (عج): ج۳، ص۱۶۴)
ج) اجرای سنتهای پیامبران پیشین
شیخ صدوق در باب «عله الغیبۀ» از کتاب کمالالدین و تمام النعمة روایتی را نقل کرده است که از آن استفاده میشود. خداوند ازاینرو غیبت را بر امام عصر(عج) رقمزده که میخواسته است سنتهای پیامبران پیشین را در مورد آخرین حجت خود جاری سازد. در این روایت سدیر از امام صادق (ص) چنین نقل میکند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ تَجْرِیَ فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ (ص) فِی غَیْبَاتِهِمْ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ یَا سَدِیرُ مِنِ اسْتِیفَاءِ مَدَدِ غَیْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَیْ سَنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ؛ همانا قائم ما [اهلبیت (ع)] غیبتی دارد که مدت آن به درازا میکشد. پرسیدم: ای پسر رسولخدا! علت آن چیست؟ فرمود: برای اینکه خدای عزوجل حتماً میخواهد که سنتهای پیامبران پیشین در زمینه غیبتهای آنها، در مورد قائم هم جاری شود. ای سدیر! او گریزی از کامل کردن مدتزمانهای غیبت آنها ندارد؛ خدای تعالی میفرماید: قطعاً از حالی به حالی برخواهید نشست» (علل الشرایع , جلد۱ , صفحه۲۴۵). بر اساس این روایت میتوان گفت چون یکی از سنتهای رایج در میان انبیای پیشین غیبت بوده است، امام مهدی & نیز باید غایب شوند تا اراده الهی مبنی بر جریان سنتهای پیامبران پیشین در وجود آن حضرت، محقق شود. گفتنی است بسیاری از انبیای الهی در زمان خود غیبت یا غیبتهایی داشتهاند که از آن جمله میتوان به حضرت ادریس، نوح، صالح، ابراهیم، یوسف، موسی، شعیب، الیاس، سلیمان، دانیال، لوط، عزیر و عیسی (ع) اشاره کرد.
د) امتحان مردم
از برخی روایات استفاده میشود که غیبت امام مهدی (عج)، امتحانی الهی است که خداوند بهوسیله آن، مؤمنان راستین و ثابتقدم را از مدعیان دروغین و مسلمانان سستعنصر تمییز میدهد. از جمله این روایات، روایتی است که از امام موسی کاظم (ع)نقل شده و در آن آمده است: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ لَا یُزِیلَنَّکُمْ أَحَدٌ عَنْهَا یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه ...؛ چون پنجمین امام از فرزندان امام هفتمین غایب شود، الله الله در دینتان؛ مراقب باشید کسی آن را از شما زایل نسازد. ای فرزندان من! بهناچار صاحبالامر غیبتی دارد تا آنجا که معتقدان به این امر از آن بازگردند. این محنتی است که خدای تعالی خلقش را بهواسطه آن بیازماید ...». (الغیبة (للطوسی) , جلد۱ , صفحه۳۳۷)
در روایتی که از امام علی (ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: «أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَایَ هَذَانِ وَ لَیَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ یُطَالِبُ بِدِمَائِنَا وَ لَیَغِیبَنَّ عَنْهُمْ تَمْیِیزاً لِأَهْلِ الضَّلَالَةِ حَتَّى یَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِی آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ حَاجَةٍ؛ به خدا سوگند، من و این دو فرزندم (حسن و حسین) کشته خواهیم شد و خداوند در آخرالزمان، مردی از فرزندانم را به خونخواهی ما برمیانگیزد و او مدتی غایب خواهد شد تا گمراهان جدا گردند. این غیبت به درازا میکشد تا جایی که افراد نادان میگویند: خداوند دیگر به آل محمد نیازی ندارد». (الغیبة (للنعمانی), جلد۱, صفحه۱۴۰)
مدعیان دروغین مهدویت و ملاقاتکنندگان راستین
همانطور که برای وجود مبارک حضرت مهدی (عج) از زبان پیامبر اکرم (ص)احادیثی وجود دارد در طول تاریخ و زمان زندگانی معصومین و بعد از آغاز غیبت کبری گاهاً برخی از افراد با استفاده از سطحینگری افراد جامعه یا ادعای دیدار مستقیم با حضرت مهدی (عج) را داشتهاند و یا اصلاً با انگیزههایی چون بهدستآوردن مال و قدرت خود را مهدی موعود معرفی کردهاند. گذر زمان نشان داد که تنها دستاورد حضور این مدعیان دروغین گمراهی مردم و انحراف آنها از مسیر هدایت و راهنمایی میباشد. این افراد ویژگیهایی چون خرافهپردازی و عوامزدگی و یا تحریف روایات و استفاده از روایات غیر معتبر و جعلی دارند. البته در اینجا باید توجه داشت که حساب این افراد از صالحانی چون علامه طباطبایی، شیخ مفید و یا علامه بحرالعلوم که از پرچمداران مکتب شیعی بودهاند و تقوا و خلوص نیت آنها مورد تأیید همه میباشد، جداست. در متون مرجع و مهم شیعیان گاهی روایاتی در خصوص اینکه بزرگانی چون علامه طباطبایی یا شیخ مفید فیض دیدار و ارتباط با امام زمان & را داشتهاند، وجود دارد. وجود این روایات خود باعث گرفتن درسهای ارزندهای میشود که با استفاده از آنها میتوان به رشد فردی و اجتماعی در خودمان کمک کنیم. برای درک بهتر این مهم میتوان به نمونههایی از این روایات اشاره کرد.
علامه حلی:
1) تکمیل کتاب توسط امام زمان(عج)
داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهلسنت امانت گرفته بود تا از آن نسخهبرداری کند. ولی نیمهشب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام حضرت مهدی (عج) وارد شده و از علامه میخواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبیند که نسخهبرداری کتاب تمام شده است. [شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ ش، ج ۱، ص ۵۷۱].
2) دیدار در مسیر کربلا
ماجرای دوم در کتاب قصصالعلماء نوشته تنکابنی نقل شده است و بر اساس نقل او، در یکی از سفرهای علامه حلی به کربلا او در میان راه با سیدی همراه میشود و پس از گفتگو با او متوجه میشود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان میگذارد و جواب میگیرد و دراینبین از او سؤال میکند که آیا در زمان غیبت کبری امکان ملاقات با امام عصر (عج) وجود دارد؟ و همزمان تازیانه از دستش میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهد و جواب میدهد که چگونه ممکن نباشد درحالیکه دست او هماکنون در دست توست. علامه حلی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی (عج)است و خود را بهپای ایشان میاندازد. [تنکابنی، قصص العلماء، ص ۸۸۳].
شیخ مفید:
در ظرف سه سال سه توقیع از ناحیه امام زمان (عج) به او رسید که امام در خطابههایشان به او چنین میفرمایند:
1) للاخ الاعزا السدید الشیخ المفید: برادر عزیز و استوار شیخ مفید.
2) سلام علیک ایهاالعبد الصالح الناصر للحق الداعی الیه. سلام بر تو ای بنده شایسته خدا و ای یاریدهنده حق و دعوتکننده بهسوی آن.
در یکی از نامهها که در اواخر ماه صفر سال 410 از ناحیه مقدسه برای شیخ مفید ارسال شده امام چنین میفرمایند:
“بسمالله الرحمن الرحیم، اما بعد سلام بر تو ای دوستدار مخلص در دین که در ولایت ما مخصوص بهیقین گشتهای ... پس از ستایش و حمد خداوندی که معبودی جز او نیست و درود به سید و مولی و پیغمبر گرامی ما حضرت محمد (ص) خداوند توفیقت را در یاری از حق مستدام فرماید و پاداشت را در نشر علوم برای ما بهراستی زیاد و فراوان نماید ... بدان که ما رخصت یافتیم تا تو را به نامهنگاری مشرف ساخته و دستور دهیم احکام ما را به دوستانمان که نزد تو هستند برسانی، خداوند آنان را به طاعت خود عزیز فرموده و بهوسیله رعایت و حراست خود مهم آنان را کفایت فرماید، پس تو به یاری خدا واقف شو بر آن دشمنانی که از دین خدا بیرون رفتهاند. به آنچه اکنون برایت بیان میدارم و در رساندن آن بهسوی آنان که اطمینان داری بر آن وجهی که برای تو مینویسم ...
ما اگرچه بر طبق آنچه خداوند برای ما و شیعیانمان مصلحت دانسته تا مادامیکه دولت دنیا در دست فاسقان است جایمان از جای ستمگران دور است، ولی بااینحال به احوال شما آگاهیم چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست و ما از پیشامد ناگواری که برای شما اتفاق افتاده آگاه هستیم و این پیشامد بدان سبب شد که بسیاری از شما بهسوی آنچه پیشینیان صالح از آن روگردان بودند متمایل گشته و بدان عهدی که از ایشان گرفته شده بود پشت پا زدند، گویا اینان نمیدانند که ما در فکر شما هستیم و از یاد شما بیرون نرفتهایم وگرنه بلای سختی به شما میرسید و دشمنان شما را مستأصل میکردند. پس از خدا بترسید و در بیرون آمدن از فتنهای که بر سر شما و بر سر آنکه اجلش نزدیک شده سایه افکنده است به ما کمک کنید و حفظ کنید خود را از آن فتنه کسی که به آرزویش رسیده باشد و آن فتنه نشانهای است برای حرکت کردن و اظهار نمودن شما امرونهی ما برای همدیگر. خدا به پایان رساند نور خود را اگرچه مشرکان نخواهند ...
چون جمادیالاولی این سال در رسد به آنچه در آن اتفاق میافتد پند گیرید و برای آنچه پس از آن میآید از خواب غفلت بیدار شوید بهزودی از آسمان برای شما نشانه و آیت آشکاری ظاهر گردد و مانند آن نیز از زمین نمودار شود و در مشرقزمین جریان ناگوار و حزنآوری اتفاق افتد و مردمی که از اسلام بیرون هستند بر سر مردم عراق مسلط گردند و به کردار ناپسند آنها روزی بر مردم عراق تنگ گردد و پس از این جریان با نابود شدن مرد سرکش از اشرار اندوه برطرف گردد و از نابودی او مردمان باتقوا و نیکان خوشنود گردند برای آنان که در اطراف جهان اراده انجام حج را دارند وسایل آماده گردد و ما را نیز در آماده کردن وسایل حج به اختیار و توافق ایشان سهمی است که آن با نظم و ترتیب در کار آشکار گردد. پس هر یک از شما باید کاری کند که او را به دوستی و محبت ما نزدیک گرداند و از آنچه موجب سخط و ناراحتی ماست بپرهیزد زیرا کار ما چنین است که بهطور ناگهانی در میرسد و هنگامی درآید که توبه او را سود ندهد و پشیمانی از گناه وی را نجات نبخشد. خداوند راه رستگاری را به شما الهام فرماید و در توفیقیابی به رحمتش درباره شما لطف نماید."
نیابت عامه
دین اسلام، آخرین دین الهی است که توسط پیامبر اسلام (ص) از سوی خداوند متعال برای هدایت انسانها بهسوی کمال و خوشبختی دنیوی و اُخروی، آورده شده است و باید همیشه کسی باشد که به تبلیغ و ترویج این دین و هدایت جامعه بهسوی کمال بپردازد. بعد از پیامبر (ص)امامان معصوم (ع) عهدهدار این وظیفه بودند و به ترویج دین اسلام میپرداختند، لکن با آغاز غیبت کبری و مستور شدن امام مهدی (عج) باید کسی عهدهدار نقش هدایت جامعه میشد. ائمۀ معصومین (ع) و بهویژه امام مهدی & قبل از آغاز غیبت کبری شرایط و ضوابط کلی را برای رهبر جامعه در دورۀ غیبت بیان داشتند تا بعد از آغاز غیبت کبری، هر کس آن شرایط و ضوابط را کسب کرد، زعیم و مرجع شیعیان باشد. در اصطلاح، به این شخص، نایب عام گفته میشود.
شرایطی که از سوی ائمه (ع) برای نایبان عام ذکر شده، عبارت است از اینکه آنان باید از راویان احادیث اهلبیت (ع)، فقیه، باتقوا، مطیع اوامر الهی، حافظ دین، مخالف با هواهای نفسانی و... باشند.
وظایف نایبان عام امام زمان (ع)
برای ادارۀ جامعه در دورۀ غیبت، نایبان عامی تعیین شدهاند که عهدهدار وظیفۀ رهبری جامعه در این دوره هستند؛ البته، معلوم است که برخی از کمالات و مقامات ائمه معصومین (ع) قائم به نفس قدسی آنان است، مانند ولایت تکوینی و علم غیب و... این نوع مقامات، نه نیابتبردار است و نه نیاز به این است که در زمان غیبت، در این مناصب هم نیابتی باشد؛ امّا مناصب دیگر، از قبیل فتوا و بیان احکام الهی و منصب قضا و فصل خصومت و زعامت و رهبری جامعه و اداره امور مملکت اسلامی، قطعاً، از وظایف نایب عام امام زمان (عج)به شمار میآید؛ بنابراین، میتوان گفت، اساسیترین و مهمترین ویژگی نایبان عام، جانشینی پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) است. امام صادق (ع) در این مورد میفرماید: «علماء، وارثان انبیا هستند. این وراثت، برای درهم و دینار نیست؛ بلکه علم را به ارث گذاشتهاند. پس کسی که از آن علم بگیرد، بهرۀ فراوانی نصیبش خواهد شد» (شیخ کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 42). میتوان گفت، اهم وظایف نایبان عام، از موارد زیر است
1- استخراج و استنباط احکام از منابع 2- حفاظت از دین 3- ولایت و رهبری
انتظار فرج
انتظار، در لغت به معنای چشم داشتن، چشمداشت و چشمبهراه بودن است و در اصطلاح «مهدویّت»، به معنای چشمبهراه بودن ظهور واپسین ذخیرۀ الهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومت عدل و قسط در سراسر گیتی است. هرچه انتظار بیشتر و هرچه شعلۀ آن، فروزانتر و پرفروغتر باشد، تحرک و پویایی او و در نتیجه آمادگی نیز بیشتر خواهد بود. بدون تردید وضع موجود در عصر غیبت، دارای کاستیهایی است که هر انسان کمالطلب را ناراضی خواهد کرد. این کاستیها بهطور عمده از عدم حضور ظاهری امام ناشی شده است و این پنهان بودن، باعث شده است جامعه بشری از فواید ظاهری آن امام معصوم بیبهره باشد. یک منتظر راستین، کسی است که نه فقط به سبب محروم بودن خود از حضور ظاهری امام، وضع موجود را برنمیتابد که محروم بودن جامعه بشری از نعمت حضور ظاهری امام نیز او را آزار میدهد. او بر خود لازم میداند همۀ عواملی را که باعث غیبت آن حضرت شده است، بهاندازه توان خود برطرف کند. در انتظار، امید به دستیابی وضع بهتر، مؤلفهای اساسی است که انسان را از رکود و خمودگی برحذر داشته، او را به تلاش در راه رسیدن به وضع مطلوب وامیدارد. در این صورت، اگر به دلایلی به وضع مطلوب هم نرسید، به دلیل اهتمام و سعی او، خداوند سبحانهوتعالی پاداش کسانی را که آن مرحله را درک میکنند به او خواهد داد.
در این زمینه برداشت حضرت امام از انتظار فرج، برداشتی زنده و حیاتبخش است. امام برداشتهای مسئولیتگریزانه از انتظار فرج را نوعی عافیتطلبی دانسته و بهشدت با آن مبارزه کرده است. در اینجا به فرازهایی از سخنان امام اشاره میشود:
بعضیها گمان میکنند که انتظار فرج به این است که انسان در گوشهای بنشیند و فقط برای ظهور حضرت دعا کند و تکلیف خود در برابر اسلام و ملت اسلامی را تنها در حد بیان احکام شرعی ادا کند. برخی دیگر انتظار فرج را به این میدانند که ما کاری نداشته باشیم که در جهان و بر ملتهای مسلمان چه میگذرد، ما باید خودمان درست عمل کنیم، برای جلوگیری از نابسامانیهای فکری، اخلاقی و مانند آن حضرت میآید و اصلاح میکند.
و حتی بعضی گمان میکنند که باید فریضه امربهمعروف و نهیازمنکر انجام نشود تا جهان فاسد گردد و امام زمان برای اصلاح آن ظهور نماید.
حضرت امام با نقل چندین نمونه از اینگونه برداشتهای ناصواب، در مقام نقد آن بهتفصیل وارد بحث میشود:
این منطق اشخاصی است که میخواهند از زیر بار در بروند، اسلام اینها را نمیپذیرد ... اینها میخواهند از زیر بار در بروند، یک چیزی درست میکنند، دو تا روایت از اینطرف و آن طرف میگردند پیدا میکنند ... این خلاف قرآن است ... اگر صدتا همچون روایتهایی بیاید، ضرب به جدار میشود؛ خلاف قرآن است، خلاف سیره انبیاست؛ با اینکه روایتی نیست ... مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد که مسلمان [نیست]. «لیس به مسلم»، «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» هی هم بگو: «لا اله الا الله». (صحیفه امام، ج 3، ص 341)
ایشان برداشتهای یادشده را با روح اسلام ناسازگار میداند و معتقد است که انتظار فرج یعنی همراهی دعا و عمل، زمینهسازی ظهور حضرت، مسئولیتپذیری و تلاش در جهت رهایی انسانها از زیر ستمهای فرهنگی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و از نظر امام برداشتهای ناصواب ناشی از سادهلوحی، تحجرگرایی و بعضاً انحرافات فکری است.
مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، در خصوص انتظار فرج تمثیل زیبایی دارند که نقل آن آموزنده است. آن مرحوم میفرمایند:
پدری چهارتا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم، خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چهکار میکنند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را بههمریختن و دادوفریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغوداد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم؛ اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تندوتند مرتب میکرد همهجا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم. آن بچه شرور همهجا را هی میریخت به هم هی میدید این خوشحال است و ناراحت نمیشود. وقتی همهجا را ریخت به هم آنوقت آقا آمد. ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمد لله. گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن خانه را مرتب کن تا آقا بیاید.